مهدی یاوران



 

سلام
دیگه همتون خبر دارید که بیماری کرونا بین مردم کشورمون شیوع پیدا کرده و تعداد زیادی از مردم مبتلا شدن،طبق گفته مقام معظم رهبری ما هم باید به این نکات بهداشتی گوش کنیم و آنها را رعایت کنیم و هم باید از خداوند بزرگ و ائمه درخواست کنیم که انشاالله این بیماری هرچه زودتر از کشور ما دور بشه و از بین بره 

بقیه در 

ادامه مطلب

ادامه مطلب


مجموعه فرهنگی مذهبی مهدی یاوران

مجموعه فرهنگی مذهبی مهدی یاوران با عنایت خداوند متعال و همت حجت السلام کمیزی به صورت غیر رسمی فعالیت خود را در حسینیه مسجد اعظم آغاز نمود و با اعلان جهاد فرهنگی و صدور فرمان آرایش جنگی و حکم آتش به اختیار از جانب امام ای (حفظه الله) فعالیت های مجموعه رنگ و بوی دیگری به خود گرفت.


بعد از گذشت چند سال از آغاز به کار مجموعه مهدی یاوران ، تصمیم گرفتبم این وبلاگ را برای معرفی مجموعه ایجاد کنیم تا علاوه بر تبلیغ کار فرهنگی خصوصا در حوزه کودک و نوجوان بتوانیم تجربیات و دانش ناچیز خودمان را برای علاقه مندان به جهاد فرهنگی به اشتراک بگذاریم و اینکه بتوانیم از تجربیات سایر دوستانی که در این زمینه فعالیت می کنند استفاده کنیم.


تمرکز مجموعه مهدی یاوران بر آموزش کودکان و نوجوانان است . چرا که آموختن علم در کودکی همانند حجاری بر روی سنگ است. از طرفی نقشه های شوم استکبار برای کودکان ایران و نفوذ گسترده در بخش های آموزشی و فرهنگی کشور خصوصا آموزش و پروش و به طور ویژه اجرایی شدن سند 2030 در ایران ، ما را در مقابله با حربه های دشمن در این جنگ نرم مصمم کرد.اما در این مسیر سنگ اندازی ها و مخالف ها و تهمت ها و بی مهری ها ، خدشه ای به هدف و عزم راسخ ما وارد نکرد و با تبرک جستن از نام مقدس حضرت مهدی ، مجموعه مهدی یاوران در حال رشد و تکامل روز افزون است.


پس از آشنایی ما با  اندیشکده یقین ، طرح آموزش استراتژی کودکان با رویکرد آیت مدار در مجموعه مهدی یاوران کلید خورد.(استراتژی یعنی توانایی اخذ تصمیم درست) .آموزش استراتژی ویژه کودکان با رویکرد آیت مدار به منظور تقویت توانایی تصمیم گیری درست و ایجاد جهان بینی صحیح در زیر لایه های فکری کودکان است.این امر با نهادینه کردن جهان بینی الهی و ایجاد حساسیت و آگاهی نسبت به جان بینی الحادی در ذهن کودک صورت میگیرد. این روش مبتنی بر معرفت شناسی اسلامی و تصحیح مبانی فکری و نظری کودکان است.در رویکرد آیت مدار ، تطبیق تکنیک ها با جهانی بینی الهی آسان بوده و مطلب به راحتی و سریع  به مخاطب به انتقال میابد و نمادین بودن شاخصه این رویکرد است. برخی از طرح درس ها ، از سلسله نشست های کلبه کرامت بخش اتاق کودک در اندیشکده یقین ، توسط استاد عباسی اقتباس می شود.


در مجموعه مهدی یاوران در طی این سالها کلاس ها و برنامه های متنوعی اجر شده است. ازجمله : روخوانی و روانخوانی و تجوید قرآن کریم ، خوشنویسی ، احکام ، اردوهای تفریحی ، تفسیر قرآن ، اردوهای زیارتی ، استراتژی و حکمت ، هیئات ی و مولودی خوانی ، قرائت زیارت عاشورا و دعای ندبه ، جلسات توجیهی و آموزشی_تربیتی با والدین کودکان ، شعر و سرود ، بازی های آموزشی و سرگرمی های آموزنده ، دشمن شناسی ، عقائد ، شناخت اهل بیت ، حلقه های معرفت و اخلاق ، آموزش فتوشاپ و ا ، کوهنوردی ، کتابخوانی ، پانسیون های درسی ، حفظ قرآن کریم ، نمایش ، ایستگاه های صلواتی ، غرفه های فرهنگی ، طراحی و چاپ نشریه روز آدینه و.


گفتنی است که مجموعه مهدی یاوران کاملا خودجوش و مردمی بوده و به هیچ ارگان و نهادی وابسته نیست و از محل کمک های مردمی شما عزیزان اداره می شود و نیازمند حمایت های مادی و معنوی شما است.


بسم الله الرحمن ارحیم


امام ای (مدظله العالی) : کسی که زبانِ باز و دلِ روشن و مغزِ فعّال دارد، میتواند مقابل تهاجم فرهنگی را بگیرد. با چه؟ با سنگر فرهنگی، با حصار فرهنگی و با سلاحِ دور زنِ فرهنگی. ابزار فرهنگی لازم است.

این است که ما به کسانی که اهل کار فرهنگی اند، دائم میگوییم، به بعضی تکرار میکنیم، به بعضی التماس میکنیم، بعضی را در این‌جا جمع میکنیم و به بعضی پیغام میدهیم که آقا! کار فرهنگی بکنید.»

جواب کار فرهنگىِ باطل، کار فرهنگی حقّ است. در مقابل کسی که از ابزار فرهنگی استفاده میکند، ابزار فرهنگی لازم است. 


عکس یادگاری

سلام

یه کلاس خوب و سرحال با چند تا از بچه های مهدی یاوران داشتیم و با همدیگه احکام کار کردیم.

این جلسه کارت های کمک آموزشی احکام استفاده کردیم که برای آموزش و توضیح پنج مفهوم واجب ، حرام ، مستحب ، مکروه ، و مباح هست.

روی پنج کارت، این پنج کلمه نوشته شده و برای تدریس از این پنج کارت شروع میکنیم و با نشون دادن هر کارت به بچه ها ازشون می پرسیم که چه کسی میدونه کلمه روی کارت به چه معناست و بعد خودمون معنای کامل رو توضیح میدیم ، به همین ترتیب تا آخرین کارت پیش میریم.

حالا که پنج تا مفهوم واجب ، مستحب ، مکروه ، حرام و مباح رو توضیح دادیم میریم سراغ بقیه کارت ها

روی بقیه کارت ها مثال هایی نوشته شده که زیر مجموعه یکی از پنج مفهوم توضیح داده شده هست. مثلا حجاب(واجب) ، فوت کردن غذا (مکروه) ، امر به معروف و نهی از منکر (واجب) ، دروغ (حرام) و . 

حالا پنج کارت اصلی رو کنار هم روی زمین میزاریم  و بقیه کارت ها رو بین بچه ها (هر نفر یه کارت) پخش میکنیم. و به نوبت از بچه ها درخواست میکنیم که کلمه ای که روی کارت نوشته شده رو به سایر افراد نشون بده و بگه واجب هست یا حرام و یا . و بعد هم اون کارت رو زیر یکی از اون پنج کارت اصلی قرار بده و همین طور تا نفر آخر ادامه میدیم و اگر کارت ها اضافی اومد یه دور دیگه بین بچه ها کارت پخش می کنیم.

بعد از اینکه همه کارت ها زیر پنج کارت اصلی گذاشته شدن یه بار برای یادآوری هر پنج مفهوم رو خلاصه توضیح میدیم 


واجب : کاری که به دستور خدا باید انجام بدیم و اگر انجام ندیم برامون گناه می نویسن (اگر بزرگ بودن بگید دچار عقوبت الهی میشیم)


حرام : برعکس واجب هست و نباید انجام بدیم و اگه انجام بدیم برامون گناه می نویسن.


مستحب : کاری که اگر انجام بدیم برامون ثواب می نویسن اما اگر انجام ندیم اشکالی نداره ( یا کاری که اگه انجام ندیم برامون گناه نمی نویسن اما اگه انجام بدیم خیلی بهتره)


مکروه : برعکس مستحب هست و اگه انجام بدیم برامون گناه نمی نویسن اما اگه انجام ندیم خیلی بهتره


مباح : کاری که نه حرام باشه و نه واجب باشه و نه مکروه باشه و نه مستحب باشه ، اما میشه مباح رو با نیت قربه الی الله به مستحب تبدیل کرد یا مثلاقبل آب خوردن بسم الله گفت تا کار مباح به مستحب تبدیل بشه


 و یا اگر فرصت داشتیم خودمون اسم یه بچه رو میگیم  و ازش میخوایم که مفهوم رو توضیح بده و بعد از اتمام توضیحش اگه کامل نگفت خودمون توضیح رو تکمیل می کنیم و مفهوم بعدی رو از یکی دیگه از بچه ها می پرسیم تا پنج مفهوم یاد آوری بشه.

روش آموزش احکام

میتونیم به بچه هایی که خوب یاد گرفتن و کامل توضیح دادن کارت امتیاز یا شکلات جایزه بدیم.

و بعد هم کارت ها رو بچه ها جمع می کنن و به شما میدن و دعای آخر کلاس خونده میشه و تقدیم ثواب کلاس به یک شهید و بعد هم صلوات دسته جمعی

 اگر برای بعد از کلاس بازی در نظر دارید بچه ها میرن برای بازی و اگر بازی تو برنامتون نیست خداحافظی و پایان کلاس


نشریه مسجد اعظم

برای مشاهده در اندازه اصلی روی تصویر کلیک کنید.

نشریه روز آدینه توسط بچه های مهدی یاوران تهیه ، چاپ و پخش شده و این اولین شماره نشریه هست. کلی بحث و جدل داشتیم تا تونستیم اسم نشریه رو انتخاب کنیم ، نظر خود من این بود که اسم نشریه همون نشریه مهدی یاوران باشه اما دوستان قبول نکردن و بعد از کشمکش های فروان اسم روز آدینه تایید شد و منظور از روز آدینه روز دیدار با حضرت مهدی (عج) و روز ظهور آقا است.

نشریه رو در دو قالب طراحی و چاپ کردیم، یکی در سایز A3 و رنگی جهت نصب روی دیوار مساجد و نانوایی ها و سایر مکان های پر تردد و دیگری در سایز A4  و سایه وسفید برای پخش گسترده تر و دادن به دست مردم چون هزینه چاپش نسبت به رنگی کمتره.


اماتوصیه اخلاقی به جهادگران فرهنگی اینه که حتما فوتوشاپ بلد باشید و به بچه های کار درست دیگه هم فوتوشاپ رو یاد بدید چون خیلی به درد کار فرهنگی و رسانه ای میخوره و یه جورایی تو جنگ نرم مثل اسلحه است. یادگرفتن فوتوشاپ سواد رسانه ای رو هم خیلی بالا میبره.


نشریه روز آدینه

برای مشاهده در اندازه اصلی روی تصویر کلیک کنید

نشریه روزآدینه

برای مشاهده در اندازه اصلی روی تصویر کلیک کنید

جشن معنوی

تو کار فرهنگی باید خشک مقدس بازی رو کنار گذاشت. بچه ها به شادی و هیجان احتیاج دارن و اینکه همیشه فقط سینه زدن و روضه و گریه باشه اصلا خوب نیست. اسلام دین غم و اندوه نیست بلکه دین سرور و شادی هست . البته منکر اثر فوق العاده تربیتی هیئت و روضه نیستیم و هیئت خیلی هم عالیه اما حرف ما اینه که فقط تو شهادت ها و ایام حزن مسلمون نباشیم بلکه ولادت ها و اعیاد رو هم به نحو احسن جشن بگیریم چرا که خود اهل بیت این رو خواستن :

عنِ الصّادِقِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. 

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند.

پس شادی های اهل بیت رو فراموش نکنیم و اینطور نباشه که مردم اسلام روبه گریه و عزا بشناسن و بچه مذهبی رو یه آدم بی احساس و غمگین و خشک فرض کنن.

چرا همه ی نذری ها فقط توایام عزاداریه؟؟؟ 

ای کاش واسه ایام شادی اهل بیت و اعیاد بزرگی مثل عید غدیر و نیمه شعبان هم نذری بدیم چراکه ثواب اطعام روز غدیر از همه ی روزها بیشتره . ای کاش تو ولادت ها هم نذری بدیم و جشن بگیریم و در شادی اهل بیت ما هم شاد باشینم وهمونطور که تو محرم سیاه می پوشیم و سیاهی می زنیم ، تو ولادت ها و جشن ها هم چراغونی کنیم و پارچه رنگی بزنیم و لباس رنگی و سفید بپوشیم.


دعای توسل در سالت فوتسال

مثل همیشه بچه ها رو برده بودیم سالن اما این دفعه فرق داشت. وقت سالن که از قبل کرایه کرده بودیم با شب شهادت امام باقر (ع) یکی شده بود ، اما موقع بستن قرارداد ما حواسمون نبود به این قضیه نبود.
سالن رو نمی تونستیم لغو کنیم چون از قبل پولش رو داده بودیم و اونقدر مایه دار نیستیم که بی خیال این پول بشیم. ما خودجوش و آتش به اختیار عمل می کنیم و از جیب برای کار فرهنگی خرج می کنیم و به جایی وابسته نیستیم. البته خدا خیر ها رو خیر بده که بعضی وقتا بهمون کمک میکنن ، ای کاش رسم میشد که مردم نذری فرهنگی هم بدن
خلاصه  بچه ها رو جمع کردیم و رفتیم سالن ، اما اصلا انگار عذاب وجدان داشتیم و دلمون راضی نمی شد. یهویی خدا یه فکری به دلمون انداخت .

دعای توسل در سالن وتسال

 

 بعد از گرم کردن و حرکات کششی ، بچه ها حلقه زدن و توی سالن دعای توسل خوندیم.

آره ، فکر کنم ما اولین هیئتی باشیم که تو سالن فوتسال دعای توسل خونده

یه منبر کوچیک هم درباره امام باقر رفتیم و بعدش رفتیم سراغ بازی

خلاصه تهدید رو به فرصت تبدیل کردیم.

 


آموزش حفظ قرآن برا کودکان

یکی از دشوار ترین کلاس ها برای بچه ها کلاس حفظ قرآن هست. طی این چند سال شیوه های مختلفی از برگزای کلاس حفظ قرآن رو تجربه کردیم. در کلاس هایی که اجبار برای حفظ هفتگی وجود داره و محدوده خاصی باید اجبارا حفظ بشه ، ریزش بچه ها خیلی زیاده و حضورشون کم رنگ میشه. باید به این نکته توجه داشت که در مجموعه های فرهنگی ما به دنبال تربیت حافظ حرفه ای نیستیم و هدف آشنا کردن بچه ها با قرآن و اهل بیت هست و شناسایی استعداد ها.

نکته قابل توجه اینه که موازی با کلاس حفظ بایستی کلاس روانخوانی و تجوید هم برگزار بشه و مربی حفظ تجوید باید با هم هماهنگ باشند.

ما توی مجموعه مهدی یاوران بر حفظ جزء سی ام تمرکز کردیم ، هرچند که جزء سختی هست اما سوره های کوتاه انگیزه بچه ها رو برای حفظ بیشتر میکنه. ما برای تشویق بچه ها به حفظ و پرهیز از اجبار کردن بچه ها و این که خدای ناکرده از قرآن زده نشن یه روش خاص رو در پیش گرفتیم که در آینده براتون با جزئیات توضیح میدیم.

 


تجربیات کار فرهنگی

گاهی اوقات حجم بالای امورات شخصی و خستگی و یا اتفاقات ناخوشایند در کار فرهنگی باعث میشه که دلسرد بشیم که صد البته نباید به این وسوسه های شیطانی گوش داد و بایستی پر قدرت و با توکل خدا ، به کار فرهنگی ادامه داد درواقع بسیجی باید خستگی رو خسته کنه.

 تو این لحظاتی که خستگی سعی داره آدم رو شکست بده ، شنیدن خبر های خوب میتونه آدم رو دلگرم و دوباره شارژ کنه.

یکی از بچه های مهدی یاوران که از کوچیکی توی این مجموعه بوده و الان ماشاء الله مردی شده ، برامون یه خبر خوب آورد.

الحمدلله امیر حسین فرمانده پایگاه شده.

با شنیدنش کلی خوشحال شدیم و خستگیمون در رفت.

چند روز پیش که خودمون فرصت نداشتیم یه امورات اردوی کوچیک رو به بچه ها سپردیم و با موفقیت رفتن و برگشتن.

نمیدونم ، شاید اینقدر که ما ذوق قد و بالای این بچه ها رو می کنم ، پدر مادرشون ذوق نکنن.

فکر و ذکرمون شدن این بچه ها ، تو خواب و بیداری صورت نک تک بچه ها رو میبینیم و شدیدا دلواپس آینده بچه های مجموعه هستیم ، اینقدر که نگران آینده بچه ها هستیم و براشون برنامه ریزی میکنیم ، یک هزارمش رو به آینده خودمون فکر نمی کنیم چون مطئنیم که خدا میلیون ها برابر هوامون رو داره وبرامون بهترین برنامه ریزی رو میکنه.

 


تعجب نکنید ، اینجا هیئت مهدی یاوران است ، هیئتی که مخصوص بچه ها و نوجوان هاست.

خب امکانات ما کمه اما همت ما زیاده. درسته که جای ثابت بزای هیئت هفتگی نداریم اما هر از گاهی والدین یکی از بچه ها اعلام آمادگی میکنه و هیئت در منزل بچه ها برگزار میشه. اکثر اوقات شام هم نداریم و فقط یه چایی و کیک یزدی یا هر چیز ساده و کم خرج دیگه ای ، اما بعضی از والدین بچه ها شام هم تدارک می بینن.

هیئت مهدی یاوران اراک

جلسات مثل سایر هیئت هاست ، اول قرآن و منبر و بعد روضه و ی البته همه برنامه ها خیلی کوتاه هست و هیئت بین چهل دقیقه تا یک ساعت بیشتر طول نمی کشه ، چون بچه ها کوچیک هستن اگه زیاد طولانی بشه خسته می شن.

 


تومور مغزی داشت و رد عمیق بخیه ها از بین ابرو هاش تا فرق سرش رفته بود و سرش شبیه زرد آلو به دو قسمت تقسیم شده بود.

می گفت وقتی سیل اومد ، خونه که خراب شد هیچ ، همه ی وسایلمون هم خورد شد.

گفت : میخام پس فردا برم تهران

گفتم : برای چی؟ میری تهران برای کار؟

گفت : ای بابا ، کار کجا بوده ، من بیکارم ، میرم دکتر تا سرمو بزارم زیر برق (نمیدونم منظورش چی بود)

چون تشنج داشت نمی تونست بره سر کار ، حتی موتور هم نمی تونست سوار شه ، چون هر لحظه ممکن بود تشنج بیاد سراغش

یه پسر سه ساله هم داشت که یه هدیه کوچیک بهش دادیم.

مادر خانمش هم باهاشون همونجا بود ، مادر می گفت کلیه هام عفونت داره ، یکی از چشم هاش هم کور بود.

این شرایط زندگی خانواده ای بود که ما تو اردوی جهادی خادمشون شده بودیم تا شاید مرحمی روی زخم هاشون گذاشته باشیم.

اردوی جهادی

برای اردو دو سه تا از بچه های کم سن و سال رو هم برده بودیم. گویا دور از چشم ما جوون های بیل به کمر خورده ی محل ، درباره بسیج بدگویی کرده بودن و به این بچه ها گفته بودن برا چی میرید بسیج .

ما هم تو جمع با صدای بلند گفتیم : بسیجی تو جنگ از پدرو مادر و زن و بچش جدا میشه و جون میده برا امنیت مردم ، تو سیل و زله از کار و زندگیش میزنه و میاد رایگان کارگری میکنه برا آسایش مردم ، اونوقت همین مردم بهش فحش میدن.

وقتی دیدم بچه ها خسته شدن یه فکری به ذهنم رسید ، با خودم اسپیکر برده بودم یه گوشه آویزونش کردم و مداحی گذاشتم.

مشغول کار بودیم که صدای مداحی قطع شد با خودم گفتم حتما کار یه از خدا بی خبریه ، دستم بند بود نمیشد برم ببینم کار کیه. چند دقیقه بعد صدای بلند مداحی شور بلند شد. نگو همین بچه های خودمون اسپیکر رو  با بلوتوث وصل کرده بودن به گوشی خودشون.

عشق می کردن بچه ها ، با بیل حروله می کردن.

بناها کفشون بریده بود. ما بودیم و سه تا بنا.

دیوار به سرعت برق و باد میرفت بالا

 

اصلا فکر نمی کردم این بچه ها اینجوری کار کنن.


بازی یک کلاغ چهل کلاغ

دیگه دوران اینکه به بچه ها مسقیم بگیم که چی خوبه و چی بده تموم شده ، باید یکم سلیقه به خرج داد و از طریق بازی و سرگرمی مطالب رو بچه ها آموزش داد.مثلا مبحث سنگینی مثل سواد رسانه ای رو نمیشه با حرف زدن خشک و خالی به بچه ها آموزش داد. اما با یه بازی ساده میشه این مفهوم سنگین و موثر رو برای بچه ها قابل فهم کرد.

 

بازی یک کلاغ چهل کلاغ به دو شکل قابل انجام هست:

روش اول: بچه ها دوتا صف تشکیل میدن و مرتب و منظم پشت سر هم قرار میگیرن.

قانون بازی اینه که همه باید ساکت باشن و هیچ کس نباید پشت سرش رو نگاه کنه.

مربی در گوش نفر آخر هر صف یه جمله کوتاه میگه و نفر آخر در گوش نفر یکی مونده به آخر همون جمله رو میگه اما خیلی آروم که هیچ کس دیگه نباید اون بشنوه و فقط یکبار جمله رو میتونه بگه و تکرار ممنوعه و اگر کسی صدای اون رو بشنوه ، اون فرد بازنده میشه و بازی باید از اول شروع بشه. و همین طور بچه ها آروم آروم در گوش هم جمله رو میگن تا برسه به نفر اول صف.

بعد از اینکه جمله به نفر اول رسید باید اون رو بلند بگه تا همه بشنون و هر صفی یا هر گروهی که زودتر جمله رو به نفر اول برسونه و بلند اون رو بگه برنده میشه.

البته باید بچه ها رو تحریک کنید که سریعتر جمله رو به نفر اول برسونن تا برنده بشن.

در نهایت خواهید دید جمله ای که توسط نفر اول صف اعلام میشه ، کاملا با اون چیزی که شما در گوش نفر آخر گفتید متفاوت خواهد شد. اینجاست که شما باید دست به کار بشید و مفهوم یک کلاغ چهل کلاغ رو برای بچه ها توضیح میدید و اون رو با فضای مجازی مرتبط می کنید و توضیح میدید که خبر ها چقدر راحت در فضای مجازی تقطیع میشن و تغییر می کنن و مفهومشون عوض میشه ، همونطوری که جمله ی شما تا به نفر او برسه تغییر کرده.

 

روش دوم : شبیه روش اول هست با این تفاوت که فقط یک صف تشکیل میشه و بجای گفتن جمله ، یه حرکت با دست و سر مثلا یه شکلک رو به نفر آخر نشون میدید مثل پانتومیم  و نفر آخر باید همین شکلک رو به نفر بعد نشون بده و همین طور تا نفر اول صف. وبعد از اتمام ، نفر اول باید فریاد بزنه و بگه تمام ، و بعد بیاد کنار صف و اون پانتومیم رو برای بقیه بازی کنه و خواهید دید که زمین تا آسمون با اون پانتومیم اولیه متفاوت خواهد بود و بعد شما توضیحات لازم رو که بالاتر گفتیم برای بچه ها می گید.

 

توجه : باید در هر دو بازی تعداد بچه ها زیاد باشه و اگه کم باشن درست از کار در نمیاد و در روش دوم فقط یک صف تشکیل میشه نه دوتا صف . ما روش دوم بازی کردن رو توصیه میکنیم چون بهتر جواب میده

التماس دعا


سند 2030 کیلویی چنده؟؟؟

سند2030 کیلویی چند؟

این بچه ها حالشون خیلی قشنگه

 

دارن این سرود رو می خونن

 

نوشته روی قلب هر نوکر                             حسین تموم دین و دنیامه

نمیرم از کنار او حتی                                 اگه بدن صد تا امان نامه

ذکرامام حسین برای ما                                شبیه آیه های قرآنه

عزت و سربلندی شیعه                               برای گفتن حسین جانه

تویی تاج سرم ارباب                                 برا توعبد و نوکرم ارباب

 

حسین جانم. حسین جانم

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

مطلب را با سخنی از مقام معظم رهبری آغاز میکنم که ایشان  سال 97 در دیدار با قرآنیان فرمودند:خواندن و حفظ قرآن ،مقدمه فهمیدن،و فهمیدن مقدمه عمل به قرآن است

یکی از نکاتی که امروز به خصوص برای نسل نوجوان و جوان اهمیت یافته است کلاس های مختلف در زمینه های ورزشی،مهارتی و غیره است. منتها آن نکته ای که قصد دارم بگویم آن است که  یکی از مهمترین مواردی که کودک و نوجوان را در فضای جامعه در تمامی مراحل زندگی کمک میکند آشنایی و انس با قرآن است،مفاهیم حیات بخش قرآن که می تواند او را از آسیب های مختلف حفظ کند، لازم است کمی بیشتر فکر کنیم، قرآن کتابی است که سخنان خداوند در آن آمده، خداوندی که خالق ماست، باید به این  فکر کرد که چرا در زندگی هایمان آن قدر که به خیلی از چیزها اهمیت میدهیم به قرآن اهمیت نمیدهیم!؟

 

در این زمینه نقش پدران و مادران در تشویق فرزندان برای آموختن قرآن منحصر به فرد است،کودکان در ابتدا خواندن قرآن را فرا بگیرند که یکی از بهترین بسترها کلاس های قرآن است که مربی بتواند این مهارت را در قرآن آموزان ایجاد کند.به تدریج که روخوانی و روانخوانی را فراگرفت دوره ی تجوید را هم بگذراند.و اگر فرد علاقه داشت میتواند صوت و لحن را هم فرابگیرد.

و اهمیت ویژه ی حفظ قرآن ،که یک سرمایه ی گرانبها برای فرد است.

 البته همان طور که گفته شد همه ی این موارد مقدمه ی فهم و فهم قرآن هم مقدمه عمل به قرآن است ان شاءالله.

 


ایستگاه صلواتی هندونه

روز قبل از عید بود و ما هنوز هیچ برنامه ای نداشتیم و هیچ کاری نکرده بودیم. از صبح اول وقت تلفن زدن هامون به این طرف و اون طرف شروع شد.

سعی کردیم تو خیابون دو سه تا دیگ آش بپزیم و پخش کنیم اما دو دوتامون چهارتا نشد و نتونستیم. خلاصه گیج بودیم و فرصتی هم نداشتیم ، حیف بود که ثواب اطعام عید غدیر رو از دست بدیم. با اندک پولی که داشتیم برنامه ریزی کردیم برای شربت اما شب یهویی خدا یه فکری به ذهن بچه ها انداخته بود. زنگ زد و گفت که بجای شربت هندونه بدیم ، هوا هم گرمه و هندونه تو گرما به مردم میچسبه البته هزینش رو هم نداشتیم ولی گفت یه نفرم یه مبلغی رو اهدا کرده.

شبونه برنامه عوض شد ، وانت یکی از آشناها رو قرض گرفتیم و صبح علی الطلوع دونفر راهی زمین های کشاورزی اطراف شهر شدن.

ما هم مشغول برپایی چادر و آماده کردن مقدمات ایستگاه صلواتی شدیم و هنوز مشغول بودیم که رفقامون با یه وانت پر از هندونه رسیدن.

تو همین مدت بچه های مهدی یاوران رو انگار موهاشون رو آتیش زده بودی ، از گوشه و کنار جمع شده بودن جلو ایستگاه و جالبه که هیج اطلاع رسانی قبلی هم نداشتیم.

یک گروه از از بچه ها رو فرستادیم برای عید دیدنی خونه سید ها و خصوصا خونه سید های مهدی یاورانی.

 

فقط به عشق علی

شاید باورتون نشه همین بچه هایی که به نظر شما دماغشونم شاید نتونن بالا بکشن یا وقتی یه لیوان آب میخوان باید مامانشون براشون بیاره ، به عشق مولا علی یه وانت پر از هندونه ، اونم هندونه های بزرگ و سنگین رو خالی کردن گوشه چادر ایستگاه بدون اینکه حتی یکی از هندونه ها زمین بیفته و بشکنه.

خلاصه مشغول شدیم و هندونه ها رو تند تند شتری و کوچیک (مثلثی) می بریدیم و تو سینی میزاشتیم ، جلوی چادر و تو خیابون رو خود بچه ها داشتن کاراش رو انجام میدادن و مثل آدم بزرگ کار می کردن فقط هر از گاهی میرفتیم تو خیابون و ماشین ها رو سازماندهی می کردیم که ترافیک نشه.

اصلا نفهمدیم که چه کسی مولودی گذاشته بود پشت اکو یه گوشی به کابل  aux اکو وصل بود .

چه مولودی قشنگی هم بود

هندونه صلواتی

هر چی هندونه پاره می کردیم تموم نمی شد ، اصلا انگار بر کت می کرد هر از گاهی هم یه دست ، چند تا هندونه قل میداد تو چادر . اصلا معلوم نبود کی هندونه میاره.

 نزدیک تموم شدن هندونه ها ، یه دست از زیر چادر اومد تو و چند تا هندونه بزرگ رو قل داد داخل ، به شوخی به بچه ها گفتم : " این همون امداد غیبی و دست پنهان الهیه "

خلاصه هندونه ها تموم نشده بود که اذان ظهر رو دادن و ما به احترام اذان تعطیل کردیم تا بعد از ظهر.

تا خودومون رو جمع و جور کردیم و دست و صورتمون رو شستیم دیدیم که پشت چادر لیوان یه بار مصرف و آبلیمو و شکر هست.

مردم تو شلوغی ، پول داده بودن به یکی از بچه ها و اون رفته بود خریده بود و ما هم سرمون گرم بود نفهمیده بودیم

بر نامه بعد از ظهر شد شربت آبلیمو ، فقط رفتیم یخ خریدیم که شربت گرم ندیم دست مردم .قابلمه بزرگ و ملاقه شربت هم زدن رو هم یکی از مغازه دار های همسایه ی چادر آورد که ازش برق گرفته بودیم برا اکو.

اون یکی مغازه دار اومد و گفت ظهر میخاید برید وسایلتون رو مواظب باشید. گفتیم خیالتون راحت ، نوبت نوبتی میریم نماز و میایم و چادر خالی نمی مونه ،چند دقیقه بعد با چند تا ظریف غذا اومد و گفت بیاید براتون نهار آوردم .

نذری خوردن در حین ندری دادن

 

خلاصه بعد از ظهر هم همینطور شکر و آبلیمو و لیوان یه بار مصرف می رسید و ما درست می کردیم و بچه ها بخش می کردن

تو به فرصت یه پلاستیک بزرگ برداشتم و رفتم تو خیابون، پوست هندونه ها و لیوان یه بار مصرف های رو زمین رو جمع می کردم چند تا از رهگذر ها به بیان خودشون می گفتن دمت گرم . ماشینی ها موتوری ها هم یه بوغی می زدن و از تو ماشین می گفتن به عبارتی ایول ، یه وانتی اومد کنارم و گفت ثواب اصلی رو تو بردی .

تو همین احوال یکی از بچه ها اومد و پلاستیک رو ازم گرفت و خودش مشغول آشغال جمع کردن شد ،

شاید اگه خودم بهش میگفتم برو آشغال جمع کن ناراحت میشد اما اینجاست که میگن " کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ ". ما هر کاری کنیم بچه ها یاد میگیرن

ایستگاه صلواتی

تا دم دمای غروب کار ادامه داشت.داخل چادر و بیرون چادر پر از بچه های مهدی یاوران شده بود

و پیر مر های همسایه چادر کلافه شده بودن.

زیر دست و پای ماهم بودن ولی خب به اندازه توانشون کمک می کردن و من هم مخالف بودم که بفرستیمشون برن ، این حضور و مشارکت بچه ها بهترین کار فرهنگی بود ، خلاصه آخر کار بچه ها رو به زور فرستادیم خونه و با بزرگتر ها چادر و وسایل رو جمع کردیم و انداختیم پشت وانت!!!

مهدی یاوران ارک

 

وانت.؟!!!

 آره وانت.

 وانت از صبح علی الطلوع دست ما بود تا الان و صاحبش اصلا یه بارم سراغش رو نگرفت.

بعد از خالی کردن وسایل وانت رو بردیم در خونشون ، دمش گرم انصافا

آره رفقا ، اینجاست که میگن از شما حرکت و از خدا برکت. خدا خودش همه ی کار ها رو راست و ریس می کنه بشرط اینکه ما هر چقدر در توان داریم انجام بدیم

 

التماس دعا

یا علی


آتش به اختیار

یکی از برنامه هایی که میتونه باعث جذب بچه ها به مسجد و کلاس های مجموعه فرهنگی بشه ، کرایه کردن سالن فوتسال هست.

بچه ها فوتبال بازی کردن رو خیلی دوست دارن پس اگر در هفته یک بار سالن گرفته بشه و حضور در سالن فقط برای بچه هایی که مرتب در کلاس و نماز جماعت شر کت می کنند مجاز باشه

خواهید که تعداد قابل توجهی از بچه های جدید به جمع شما اضافه میشه. نگران هزینه هم نباشید از هر کدوم از بچه ها دو سه هزار تومان بگیرید تا خرج کرایه سالن دربیاد.

البته در سالن باید دقت و توجه زیادی به سلامتی بچه ها داشته باشید چون امکان برخورد و حادثه زیاده و حتما از والدین بچه ها رضایت نامه بگیرید و با نزدیک ترین پایگاه بسیج ارتباط بگیرید تا بچه ها رو بیمه غرامت کنید که هر نفر هزار تومان هست برای یک سال

آسیب دیگه ی سالن فوتسال درگیری های داخل زمین و اعصاب خوردی های ناشی از باخت بچه ها است که باید مدیرت کنید تا ختم به بی اخلاقی و فحاشی نشه و به این منظور در ابتدای هر جلسه نکات اخلافی رو گوشزد کنید و بگید فرد متخلف از سالن بعدی محروم میشه.

و حتما حتما یک داور موجه داشته باشید و همیشه حرف داور رو تمام کننده قرار بدید. سوت و کرنومتر هم برای داور فرامشو نشه.

 


سالنفوتسال مهدی یاوران

مثل همیشه قرار بود شب بچه ها بیان سر کوچه مسجد تا از اونجا با هم بریم سالن ، اما جایی کار داشتم و چند دقیقه دیرتر می رسیدم ، با یکی از مربی ها هماهنگ کردیم و قرار شد ماشین بگیرن و برن سالن ، کارم که تموم شد با ده دقیقه تاخیر رسیدم سر کوچه مسجد ، بچه ها رفته بودن ، داشتم ماشین رو سر و ته می کردم که برم سالن پیش بچه ها ، که امیر با دوچرخه اومد.

نمی دونستم چکار کنم ، اون وقت شب نمیشد که  بگم خودش با دوچرخه بیاد و من با ماشین برم.

دسته کلیدم رو بهش دادم و گفتم دوچرخه رو بزار تو حسینیه و بیا سوار شو تا با هم بریم سالن.

داشت کلید ها رو قفل حسینیه امتحان می کرد که حاج آقای مسجد اومد ، حاج آقا به شدت از من متنفر هست و از این حوزوی های سکولار و خر مقدسه که دشمن کار فرهنیگه.

 حاج آقا خونش طبقه بالای حسینیه است ، چیزی نگفت و رفت خونه ، در رو تازه بسته بوده که همسایه زیر زمین حسینیه اومد بیرون یه سلامی دادیم و موتورش رو سوار شد و رفت همین همسایه چند بار به کنایه بهم گفته بود سعید طوسی .

امیر هم برگشت و گفت در باز نمیشه ، نگاه کردم دیدم کلید حسینیه تو دسته کلید نبوده اصلا.

یهو یاد خونه یکی از بچه ها افتادم که نزدیک بود گفتم بیا بریم دوچرخه رو بزار اونجا. داشتیم می رفتیم که خودشم اومد و دوچرخه امیر رضا رو گذاشتیم خونشون و سه تایی سوار ماشین شدیم و به طرف سالن حرکت کردیم.

تو ماشین به بچه ها گفتم نکنه برامون حرف دربیارن ، شاید بگن این وقت شب دونفری تو حسینیه چکار می کردن؟ خصوصا که مغز مردم رو با داستان سعید طوسی شستشو دادن.

زنگ زدم و به حاج سعید داستان رو گفتم و م گرفتم . اونم گفت بد موقعیتی بوده و کاریش نمیشه کرد ، تنها راه حلی که به ذهنم رسید شفاف سازی بود از طریق کانال سروش مجموعه مهدی یاوران .

 امیر هم پسر خیلی عاقلی هست و چند بار ازم درباره طوسی سوال کرده بود و من پیچونده بودمش اما با این اتفاقی که افتاد دیگه خودش عمق ماجرا رو درک کرد و دید که چقدر راحت میشه در معرض تهمت قرار گرفت. تقریبا همه ی شواهد علیه ما بود و صحنه کاملا مشکوک بود. شما فرض کنید با این حمله رسانه ای بر علیه سعید طوسی و کلاس قرآن ، اون وقت شب جلوی در حسینیه ، مربی قرآن رو با یه بچه ، جلو در ببینید که دارن کلید رو از قفل در خارج می کنن. انصافا بد جور در معرض تهمت بودیم .

اما شکر خدا حرف و حدیثی پیش نیومد و فکر کنم اون شفاف سازی ، جواب داد و از ساخته شدن شایعه و تهمت جلوگیری کرد.

 


امام زاده علی بلاغی

طبق برنامه ی هر سال، امسال هم بچه ها رو برای اردو آوردیم امام زادگان طاهر و مطهر که تو منطقه به علی بلاغی معروفه و فضای اطراف امام زاده طبیفت زیبایی داره.

تو همین طبیعت زیر انداز پهن کردیم و چایی درست کردیم و بچه ها رو نون پنیر و خیار و گوجه و چایی مهمون کردیم ، چون صبح زود راه افتادیم بعضی بچه ها صبحانه نخوردهدبودن و گشنشون بود.

بعدش اینجا با بچه ها کلی بازی کردیم.

یه گروه فوتبال بازی می کردن و یه گروه والیبال

خلاصه بچه ها حسابی شیطونی کردن.

مهدی یاوران اراک

با فاصله کمی از امام زاده یه قدمگاه هست که از زیرش چشمه ی چهارفصل بیرون میاد و آب خنک و گوارایی داره.

موقع نماز همه جمع شدیم تو امام زاده و یکی از بچه ها با هماهنگی خادم امام زاده پشت بلند گو اذان گفت. تعدا قابل توجهی از مردم برای نماز جماعت اومدن.

محراب امام زاده اینجا زیر پای منه ، وقتی داشتم عکس پایین رو می گرفتم از پشت افتادم داخلش و خوردم زمین.

امام زاده علی بلاغی

بعد نماز رفتیم تو حسینیه بزرگی که خادم محترم بهمون داده بود و اونجا سفره انداختیم و نهار رو صرف کردیم.

بعد از نهار هم تو حسینیه هیئت گرفتیم و مولودی خوانی داشتیم. و بعدش بچه ها رفتند بیرون برای بازی و من و امیر صالح موندیم و حسینیه رو جارو زدیم و ظرف ها رو شستیم.

خادم اومد سراغمون گفت بیاید کمک ، توی کوه چندتا درخت بادام کاشته بود ، با دبه آب بردیم بالا و ریختیم پای درخت ها.

موقع برگشت که سوار اتوبوس می شدیم خادم داد می زد بسیجی بدو جانمونی.

توی راه برگشت از علی بلاغی بچه ها رو بردیم به شهر ساروق ، تا با امام زادگان هفتاد و دو تن ساروق آشنا بشن ، اینجا همون جایی هست که کربلایی کاظم ساروقی معروف ، یک شبه به طرز معجزه آسایی حافظ قرآن شد و پس از مدتی که خبرش پخش شد ، مورد امتحان علمای قم قرار گرفت و حافظ بودنش تایید شد ، کربالای کاظم مرد بی سوادی بود که بخاطر تقوای توام با اخلاص به این مقام رسید.

وقتی توی امام زاده بویم از دونه دونه بچه ها خواستم که برام دعا کنن چون به دعاشون شدیدا محتاج بودم و هستم و از شمایی که الان دارین این یادداشت رو می خونید هم شدیدا التماس دعا دارم.

بیرون امام زاده هفتاد و دو تن مزار شهدا است و کمی بالاتر هم آرامستان کوچکی هست. توی آرامستان جمع شدیم و داستان کربلایی کاظم ساروقی رو برای بچه ها تعریف کردیم. طلاب قم درس های عربی خودشون رو به کربلایی نشون میدادن اما کربلایی می فهمید و میگفت اینا قرآن نیست ، این نوشته ها نور نداره ، اما قرآن نور داره.

و در تمام این مدت پدر و مادر بچه ها زنگ می زدن و احوال بچه ها رو میگرفتن و یا بچه ها گوشیم رو میگرفتن و به پدر و مادرشون زنگ می زدن ، خوبیش این بود که بسته مکالمه گرفته بودم.

و اما عکس آخردر اتوبوس.

کار فرهنگی کودک

این عکس ها یعنی بچه ها یه روز شاد و پر از هیجان داشتن و حسابی بازی کردن و توی اتوبوس به خواب شیرین فرورفتن.

خلاصه با خوبی و سلامتی رفتیم و بر گشتیم

الحمد لله

 

التماس دعا.

 


آموزش حفظ قرآن برا کودکان

یکی از دشوار ترین کلاس ها برای بچه ها کلاس حفظ قرآن هست. طی این چند سال شیوه های مختلفی از برگزای کلاس حفظ قرآن رو تجربه کردیم. در کلاس هایی که اجبار برای حفظ هفتگی وجود داره و محدوده خاصی باید اجبارا حفظ بشه ، ریزش بچه ها خیلی زیاده و حضورشون کم رنگ میشه. باید به این نکته توجه داشت که در مجموعه های فرهنگی ما به دنبال تربیت حافظ حرفه ای نیستیم و هدف آشنا کردن بچه ها با قرآن و اهل بیت هست و شناسایی استعداد ها.

نکته قابل توجه اینه که موازی با کلاس حفظ بایستی کلاس روانخوانی و تجوید هم برگزار بشه و مربی حفظ تجوید باید با هم هماهنگ باشند.

ما توی مجموعه مهدی یاوران بر حفظ جزء سی ام تمرکز کردیم ، هرچند که جزء سختی هست اما سوره های کوتاه انگیزه بچه ها رو برای حفظ بیشتر میکنه. ما برای تشویق بچه ها به حفظ و پرهیز از اجبار کردن بچه ها و این که خدای ناکرده از قرآن زده نشن یه روش خاص رو در پیش گرفتیم ، برای دیدن این روش حفظ ، اینجا کلیک کنید.


تعجب نکنید ، اینجا هیئت مهدی یاوران است ، هیئتی که مخصوص بچه ها و نوجوان هاست.

خب امکانات ما کمه اما همت ما زیاده. درسته که جای ثابت بزای هیئت هفتگی نداریم اما هر از گاهی والدین یکی از بچه ها اعلام آمادگی میکنه و هیئت در منزل بچه ها برگزار میشه. اکثر اوقات شام هم نداریم و فقط یه چایی و کیک یزدی یا هر چیز ساده و کم خرج دیگه ای ، اما بعضی از والدین بچه ها شام هم تدارک می بینن.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


تومور مغزی داشت و رد عمیق بخیه ها از بین ابرو هاش تا فرق سرش رفته بود و سرش شبیه زرد آلو به دو قسمت تقسیم شده بود.

می گفت وقتی سیل اومد ، خونه که خراب شد هیچ ، همه ی وسایلمون هم خورد شد.

گفت : میخام پس فردا برم تهران

گفتم : برای چی؟ میری تهران برای کار؟

گفت : ای بابا ، کار کجا بوده ، من بیکارم ، میرم دکتر تا سرمو بزارم زیر برق (نمیدونم منظورش چی بود)

چون تشنج داشت نمی تونست بره سر کار ، حتی موتور هم نمی تونست سوار شه ، چون هر لحظه ممکن بود تشنج بیاد سراغش

یه پسر سه ساله هم داشت که یه هدیه کوچیک بهش دادیم.

مادر خانمش هم باهاشون همونجا بود ، مادر می گفت کلیه هام عفونت داره ، یکی از چشم هاش هم کور بود.

این شرایط زندگی خانواده ای بود که ما تو اردوی جهادی خادمشون شده بودیم تا شاید مرحمی روی زخم هاشون گذاشته باشیم.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


بازی یک کلاغ چهل کلاغ

دیگه دوران اینکه به بچه ها مسقیم بگیم که چی خوبه و چی بده تموم شده ، باید یکم سلیقه به خرج داد و از طریق بازی و سرگرمی مطالب رو بچه ها آموزش داد.مثلا مبحث سنگینی مثل سواد رسانه ای رو نمیشه با حرف زدن خشک و خالی به بچه ها آموزش داد. اما با یه بازی ساده میشه این مفهوم سنگین و موثر رو برای بچه ها قابل فهم کرد.

 

بازی یک کلاغ چهل کلاغ به دو شکل قابل انجام هست:

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


ایستگاه صلواتی هندونه

روز قبل از عید بود و ما هنوز هیچ برنامه ای نداشتیم و هیچ کاری نکرده بودیم. از صبح اول وقت تلفن زدن هامون به این طرف و اون طرف شروع شد.

سعی کردیم تو خیابون دو سه تا دیگ آش بپزیم و پخش کنیم اما دو دوتامون چهارتا نشد و نتونستیم. خلاصه گیج بودیم و فرصتی هم نداشتیم ، حیف بود که ثواب اطعام عید غدیر رو از دست بدیم. با اندک پولی که داشتیم برنامه ریزی کردیم برای شربت اما شب یهویی خدا یه فکری به ذهن بچه ها انداخته بود. زنگ زد و گفت که بجای شربت هندونه بدیم ، هوا هم گرمه و هندونه تو گرما به مردم میچسبه البته هزینش رو هم نداشتیم ولی گفت یه نفرم یه مبلغی رو اهدا کرده.

شبونه برنامه عوض شد ، وانت یکی از آشناها رو قرض گرفتیم و صبح علی الطلوع دونفر راهی زمین های کشاورزی اطراف شهر شدن.

ما هم مشغول برپایی چادر و آماده کردن مقدمات ایستگاه صلواتی شدیم و هنوز مشغول بودیم که رفقامون با یه وانت پر از هندونه رسیدن.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


آموزش کلاس داری

روش ما برای حفظ بستگی به ارادده و انگیزه خود قرآن آموز داره. به این صورت که در کلاس تجوید بچه ها روخوانی جزء 30 رو یاد گرفتن و حالا ما بچه ها رو به حفظ جزء30 از آخر به اول تشویق می کنیم.

 به این صورت که به ازای حفظ صحیح هر سوره به بچه ها امتیاز میدیم و امتیازها با افزایش تعداد سوره ها به صورت تصاعدی بالا میره. پنج سوره اول هر کدام پنج امتیاز ، پنج سوره دوم هر کدام ده امتیاز ، پنج سوره سوم هر کدام 15 امتیاز و به همین ترتیب تا آخر

و نکته اصلی اینجاست که اگر بچه ها علاوه بر حفظ سوره ، معنی سوره رو هم یاد بگیرن امتیاز دریافتی دو برابر میشه.

یه لیست هم باید تهیه کنید که اسم بچه ها رو بنویسید و سوره هایی که خوندن رو جلوی اسمشون ثبت کنید.

ما یه مقوا درست کردیم که اسم بچه ها رو کنارس نوشتیم و بالای مقوار اسم سوره های جزء سی رو نوشتیم و هر کس سوره جدید میخونه توی این جدول یه ستاره زیر همون سوره براش می چسبونیم و این هم یه روشی برای ایجاد انگیزه حفظ هست.

بچه ها این امتیاز هارو جمع می کنن و باهاش از تو کمد جایزه ، جایزه دلخواه خودشون رو انتخاب می کنن.

 


امام زاده علی بلاغی

طبق برنامه ی هر سال، امسال هم بچه ها رو برای اردو آوردیم امام زادگان طاهر و مطهر که تو منطقه به علی بلاغی معروفه و فضای اطراف امام زاده طبیفت زیبایی داره.

تو همین طبیعت زیر انداز پهن کردیم و چایی درست کردیم و بچه ها رو نون پنیر و خیار و گوجه و چایی مهمون کردیم ، چون صبح زود راه افتادیم بعضی بچه ها صبحانه نخوردهدبودن و گشنشون بود.

بعدش اینجا با بچه ها کلی بازی کردیم.

یه گروه فوتبال بازی می کردن و یه گروه والیبال

خلاصه بچه ها حسابی شیطونی کردن.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


آتش به اختیار

یکی از برنامه هایی که میتونه باعث جذب بچه ها به مسجد و کلاس های مجموعه فرهنگی بشه ، کرایه کردن سالن فوتسال هست.

بچه ها فوتبال بازی کردن رو خیلی دوست دارن پس اگر در هفته یک بار سالن گرفته بشه و حضور در سالن فقط برای بچه هایی که مرتب در کلاس و نماز جماعت شر کت می کنند مجاز باشه

خواهید که تعداد قابل توجهی از بچه های جدید به جمع شما اضافه میشه. نگران هزینه هم نباشید از هر کدوم از بچه ها دو سه هزار تومان بگیرید تا خرج کرایه سالن دربیاد.

البته در سالن باید دقت و توجه زیادی به سلامتی بچه ها داشته باشید چون امکان برخورد و حادثه زیاده. به بچه ها تاکید کنید که کفش مناسب بپوشن و ساقبند هم همراه داشته باشن و حتما از والدین بچه ها رضایت نامه بگیرید و با نزدیک ترین پایگاه بسیج ارتباط بگیرید تا بچه ها رو بیمه غرامت کنید که هر نفر هزار تومان هست برای یک سال.

اگر توانایی مالی دارید، تعدادی کاور تهیه کنید تا در هر بازی نفرات یکی از تیم ها کاور بپوشن و منظم تر و حساب شده تر بازی بشه.

بقیه در ادامه مطلب.

ادامه مطلب


عکس یادگاری مهدی یاوران اراک

بچه ها رو برده بودیم اردوی قم و جمکران که یه اتفاق خاص برامون افتاد.

بعد از اینکه از زیارت حرم حضرت معصومه برگشتیم همینطور که از کنار خیابون راه می رفتیم ، جواد پاش لیز خورد و افتاد تو باغچه و شلوارش گلی و خاکی شد. اما خدا رو شکر خودش چیزیش نشد.

به مسیر ادامه می دادیم که یهو جواد وسط خیابون ایستاد و کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو کشید پایین.

زیرش زیر شلواری پوشیده بود ، شلوار گلی و خاکی رو داد به من .

رفتیم تو یه حوزه علمیه که یکی از رفقا اونجا درس میخوند ، دستشویی هاش تو حیاط حوزه بود. جواد کنار من ایستاده بود و من آستینم رو بالا زده بودم و داخل روشویی شلوار جواد رو می شستم.

شلوار که تمیز شد دنبال یه جایی می گشتم که آویزونش کنم ، یکی از طلبه ها دید و گفت بیا بندازش رو بخاری ، رفتیم تو نمازخونه حوزه و انداختمش روی بخاری ، کاپشن جواد هم گلی شده بود . رفتم بیرون و طلبه رو صدا زدم و ازش دستمال پارچه ای خواستم وقتی برام آورد گفت چکار میخوای بکنی ، گفتم میخوام کاپشن جواد رو تمیز کنم ، گفت چرا ، گفتم خورده زمین و گلی شده

اونجا بود که دوزاریم افتاد . فکرشو بکنید که من با این ظاهر مذهبی توی دستشویی دارم شلوار یه پسر بچه که کنارم با زیر شلواری ایستاده رو می شورم و پهنش می کنم. و مردم و طلبه ها هم از اونجا رد میشن و این صحنه رو می بینن و پیش خودشون هزار تا فکر ناجور می کنن.

به همین راحتی قضاوت می کنن و تهمت می زنن.

نهار حوزه علمیه

توی نماز خونه همون حوزه که شلوار جواد رو شستم با هماهنگی حاج سعید نهار رو به بچه ها دادیم و بچه ها یه استراحت کوتاه داشتن.

دوتا از پدر ها هم که همراهمون اومده بودن شاهد ماجرا بودن. بعد نهار نمازخونه حوزه رو جارو زدیم و حرکت کردیم به سمت نمایشگاه حدیث غربت که خیلی جای قشنگی بود و بچه ها خیلی خوششون اومده بود ، توی این نمایشگاه کوچه های باریک و کاه گلی قدیمی رو ساخته بودن و وقایعی مثل غدیر خم و سقیفه و مباهله و . رو به صورت مجسمه و دکور ساخته بودن و هر قسمت یه راوی داشت که ماجرای هر قسمت رو توضیح میداد.

اردوی قم و جمکران

بعد از نمایشگاه دیگه نزدیک غروب بود که جمع شدیم و رفتیم جمکران ، یکی از بچه هایی که همراهمون بود بیماری مادر زادی داشت و فلج بود و براش از حرم حضرت معصومه ولیچر گرفته بودیم و کارت و پول گرو گذاشته بودیم وقتی رسیدیم جمکران یادمون افتاد که کارت اونجاست. از جمکران یه ولیچر جدید گرفتیم و یکی از مربی ها ویلجر رو برداشت و برگشت حرم و یکی دیگه هم رفت دنبال تهیه شام ، اون دوتا پدر هم بچه هاشون پیش ما بود ولی خودشون رفته بودن بگردن.

خلاصه یهو دیدیم که من تک و تنها موندم با چهل تا بچه و یه مسجد بزرگ.

با هزار زحمت این چهل تا بچه رو بردم دستشویی . بعد رفتیم داخل مسجد جمکران و نماز جماعت هم کوفتمون شد همش حواسمون به این بچه ها بود.

بعد نماز با هزارتا کلک و ترفند این بچه ها رو کنترل کردم . بعد رفتیم تو حیاط و با دشواری زیاد عکس دسته جمعی رو گرفتیم که عکس اول پست گذاشتمش.

وقتی خبر رسید که شام حاضره ، بچه ها رو آوردیم بیرون و فلافل که رفقیمون تهیه کرده بود رو بهشون دادیم. و سوار اتوبوس شدیم. تو راه برگشت دم به دقیقه خانواده ها زنگ میزدن و می گفتن کجایید.

بعضی بچه ها هم از فرط خستگی تو اتوبوس خوابشون برده بود.

اردوی جمکران

از اتوبوس که پیاده شدیم تعدادقابل توجهی از والدین منتظر بودن. بعضیاشون خیلی تشکر کردن و دعامون کردن.

الحمد لله به سلامت رفتیم و برگشتیم و امیدوارم یه خاطره خوب و معنوی تو زندگی بچه ها ساخته باشیم خصوصا اینکهبعضی بچه ها اولین بارشون بود که برای زسیارت به قم میومدن

 


فیلم سینمایی منطقه پرواز ممنوعبچه های مهدی یاوران رو بردیم برای دیدن فیلم سینمایی منطقه پرواز ممنوع ، فیلم جالبی هست و پیام ها مهمی در این فیلم به بچه ها آموزش داده میشه و علاوه بر کودک و نوجوان ، برای بزرگسالان هم دیدنش خالی از لطف نیست.

یکی از بهترین روش های انتقال مفهوم استفاده از ابزار رسانه است که دشمن در این زمینه خیلی عالی فعالیت می کنه و از رسانه برای اهداف شیطانی خودش استفاده می کنه اما کم کم جبهه انقلاب هم داره جای خودش رو در فضای رسانه پیدا میکنه و حرکت های قشنگی در حال انجام شدن هست و به یاری خدا در جنگ رسانه ای هم دشمن رو شکست خواهیم داد.

یکی از مصادیق رسانه،سینما و فیلم های سینمایی هستند که در سال های اخیر شاهد ساخته شدن چند فیلم ارزشی با محنوای مناسب بودیم. از اونجایی که روی کار کودک تمرکز کردیم فیلم منطقه پرواز ممنوع رو به شما پیشنهاد میکنیم.

بردن بچه ها به سینما برای دیدن این فیلم های ارزشی اثرات بسیار مطلوبی داره که بخشی از اون رو شرح میدیم:

اول اینکه اگر فیلم مناسب انتخاب بشه بهتر از چندین جلسه کلاس درس تاثیر گذاری مثبت داره و مفهوم با کمک تصویر خیلی بهتر منتقل و قابل درک میشه

دوم اینکه بردن بچه ها به سینما میتونه یک اردوی کوتاه مدت اما به یاد ماندنی باشه خصوصا اینکه بسیاری از بچه ها برای اولین بار به سینما میان و چه بهتر که با فیلم های ارزشی سینما رو بشناسن

سوم اینکه سینما بردن بچه ها،چندین شبهه که در آینده بچه ها با اون مواجه میشن رو براشون برطرف میکنه از جمله اینکه خواهند شنید که بسیجی ها یا مذهبی ها امل و عقب افتاده هستند و با تکنولوژی و ابزارهای مدرن مخالفن

چهارم اینکه حضور شما در سالن سینما یعنی حمایت از فیلم های ارزشی و انگیزه ایجاد شدن برای فیلم سازان مومن و انقلابی

پنجم اینکه حضور شما و حرکت دسته جمعی در شهر باعث جلب توجه عابرین میشه و این خودش یک تبلیغ میدانی و فیزیکی در سطح شهر هست. حتی خود بچه ها هم متوجه این نگاه های عجیب مردم شده بودن و به هم میگفتن چرا مردم اینجوری نگاه می کنن.

و قص علی هذا.

حتی اگر مجموعه فرهنگی نیستید به راحتی میتونید دست خواهر زاده یا برادر زاده یا خواهر و بردار کوچیک تر خودتون رو بگیرید وبرید سینما و اینطوری شما یک مجموعه کوچک فرهنگی خواهید بود.


عکس یادگاری مهدی یاوران اراک

بچه ها رو برده بودیم اردوی قم و جمکران که یه اتفاق خاص برامون افتاد.

بعد از اینکه از زیارت حرم حضرت معصومه برگشتیم همینطور که از کنار خیابون راه می رفتیم ، جواد پاش لیز خورد و افتاد تو باغچه و شلوارش گلی و خاکی شد. اما خدا رو شکر خودش چیزیش نشد.

به مسیر ادامه می دادیم که یهو جواد وسط خیابون ایستاد و کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو کشید پایین.

بقیه در ادامه مطلب . 

ادامه مطلب


گروه سرود مهدی یاوران

گروه سرود یکی از اجزاء جدا نشدنی مجموعه های فرهنگی هست. سرود جنب و جوش خاصی در بچه ها ایجاد میکنه و کلاس ها رو از حالت یکنواختی خارج میکنه.

نظم و سرود در هم آمیخته شدن و با تمرین سرود ، علاوه بر شعر و معنا ، بچه ها منظم بودن رو هم یاد میگیرن.

سرود هایی که شعر پر معنا و ریتم مناسبی داشته باشن به شدت تاثیر گذار هستن ، تا جایی که اشک ریختن بچه ها موقع اجرا رو شاهد هستیم و حتی شنونده هم تحت تاثیر قرار میگیره و اشکش جاری میشه و این یعنی سرود بسیار تاثیر گذار هست.

تا جایی که امام ای می فرمایند : " سرود مثل هوای تازه و بهاری نفوذ می کند ، سرود اثر گذار ترین نوع شعر است ، اگر ما یک سرود مناسبی داشته باشیم که این را جوان ها در اردوها ، کوهنوردی ها و . بخوانند ، این ها تکرار و گسترش دادن معارفی است که ما احتیاج به گسترش آنها داریم. "

اگرچه سرود زمان و انرژی زیادی رو می طلبه اما به فواید که فکر کنیم ، ارزش این صرف وقت و انرژی وحتی هزینه رو داره.

لباس متحدالشکل و استودیو رفتن و کلیپ ساختن و ملودی ساختن و هر چیز دیگه ای که هزینه داره وقتی نیاز هست که شما یه گروه سرود حرفه ای و ملسط به چندین شعر و ملودی رو تربیت کرده باشید پس فکرتون رو درگیر این چیزا نکنید و فقط و فقط بر تمرین و تکرار تمرکز کنید و تو اجراهای اولیه از چفیه و سربند برای هم شکل شدن استفاده کنید.

 

برای تشکیل یه گروه سرود درست و حسابی باید صبر داشته باشید و بدونید که هماهنگ شدن بچه ها زمان میبره پس زود نا امید نشید و کار رو رها نکنید.

التماس دعا

یا علی

 


کارت امتیاز

کارت امتیاز برای بچه ها خیلی جذاب و اثر بخش هست. فقط کافیه کارت امتیاز رو در طرح های مختلف با عدد امتیاز مختلف مثلا 5 ، 10 ، 20 چاپ کنید.

حالا سر کلاس به بچه های ساکت و منظم و کسایی که خوب گوش دادن امتیاز میدید و برای بی انضباط ها توی لیست امتیاز منفی ثبت می کنید. میتونید اول هر جلسه از درس جلسه قبل سوال بپرسید و به بچه هایی که جواب درست دادن امتیاز بدید اینطوی بچه ها سر کلاس بیشتر به درس گوش میدن.

توجه کنید که امتیاز ها باید طوری باشند که بچه ها نتونن ازش کپی بگیرن و سر شما رو کلاه بزارن. بخاطر جلوگیری از این زرنگ بازی ، باید یه مهر تهیه کنید و روی هر امتیاز یه مهر بزنید تا قابل جعل کردن نباشه.

اما اصل موضوع اینه که باید کمد جایزه هم داشته باشید که بچه ها با امتیاز هاشون از داخل کمد جایزه بردارن.

برای توضیحات بیشتر درباره کمد جایزه اینجا کلیک کنید.

چند تا طرح امتیاز رنگی و سیاه سفید مهدی یاوران رو براتون قرار دادیم که اگر دوست داشتین استفاده کنید. طرح ها رد سایز آ چهار طراحی شدن.

یقینا بچه ها کارت امتیاز ها شون رو به خانواده نشون میدن به همین دلیل توی این طرح های کارت امتیاز یک روی کارت پیامی برای بچه ها داره و پشت کارت هم پیامی برای والدین طراحی شده.

کارت امتیاز لایه باز

 

طرح پشت کارت در پایین قرار داده شده

کارت ماتیاز مذهبی

 


کمد جایزه مذهبی

کمد جایزه تاثیر فراوانی در انگیزه بچه ها برای شرکت در کلاس ها و منظم بودن سر کلاس ها داره.

یه کمد که با محصولات متنوع فرهنگی و لوازم التحریر و . تجهیز شده و برای هر کدام از اجناس یه امتیاز تعیین شده مثلا خط کش ژله ای 50 امتیاز ،

اسم جوایز موجود رو تو یه برگه می نویسید و جلوی هر کدوم امتیاز مورد نیاز رو هم می نویسید و پشت شیشه کمد یا کنار کمد نصب می کنید تا بچه ها بتونن ببینن.

مثلا پاک کن 10 امتیاز

تخته شاسی 100 امتیاز

پیکسل شهدا 40 امتیاز

و .

بچه ها برای گرفتن جایزه باید امتیاز اون رو جمع کنن و به شما بدن و شما جایزه رو به اونها میدید.

تا جایی که ممکنه از آوردن محصولاتی که روش عکس باب اسفنجی و بن تن و . است خود داری کنید و از لوازم مزین به عکس شهدا خصوصا شهید حججی استفاده کنید.

 

برای دیدن توضیحات بیشتر درباره کارت امتیاز اینجا کلیک کنید.

 


کارت امتیاز

کارت امتیاز برای بچه ها خیلی جذاب و اثر بخش هست. فقط کافیه کارت امتیاز رو در طرح های مختلف با عدد امتیاز مختلف مثلا 5 ، 10 ، 20 چاپ کنید.

حالا سر کلاس به بچه های ساکت و منظم و کسایی که خوب گوش دادن امتیاز میدید و برای بی انضباط ها توی لیست امتیاز منفی ثبت می کنید. میتونید اول هر جلسه از درس جلسه قبل سوال بپرسید و به بچه هایی که جواب درست دادن امتیاز بدید اینطوی بچه ها سر کلاس بیشتر به درس گوش میدن.

توجه کنید که امتیاز ها باید طوری باشند که بچه ها نتونن ازش کپی بگیرن و سر شما رو کلاه بزارن. بخاطر جلوگیری از این زرنگ بازی ، باید یه مهر تهیه کنید و روی هر امتیاز یه مهر بزنید تا قابل جعل کردن نباشه.

اما اصل موضوع اینه که باید کمد جایزه هم داشته باشید که بچه ها با امتیاز هاشون از داخل کمد جایزه بردارن.

برای توضیحات بیشتر درباره کمد جایزه اینجا کلیک کنید.

چند تا طرح امتیاز رنگی و سیاه سفید مهدی یاوران رو براتون قرار دادیم که اگر دوست داشتین استفاده کنید. طرح ها رد سایز آ چهار طراحی شدن.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


عکس دسته جمعی

یکی از کارهایی که میشه با هزینه کم انجام داد ، چاپ کردن عکس بچه هاست.

یعنی گرفتن عکس دسته جمعی و چاپ کردنش و توزیع کردن بین بچه هایی که تو عکس هستن.

اگه هزینش براتون مهم نیست که میتونید عکسای خیلی قشنگی رو چاپ کنید اما اگر مثل ما هزینه براتون مهمه ، میتونید عکس رو در سایز A5 روی کاغذ گلاسه 170 گرم چاپ کنید.

اسم بچه هایی که تو عکس هستن رو یاداداشت کنید و به هر کس که عکس دادید اسمش رو علامت بزنید تا بی نظمی نشه و به همه عکس برسه. میتونید یدونه بیشتر چاپ کنید و برای خودتون یادگاری نگه دارید یا تو محل کلاس ها نصب کنید.

به این ترتیب بچه ها یه یادگاری از کلاس ها تو خونه دارن و با دیدن اون یاد گذشته براشون زنده میشه.

توی اردو ها و سایر مراسمات که بچه ها جمع میشن هم میتونید عکس دسته جمعی رو بگیرید و به تعداد افراد توی عکس چاپ کنید و به بچه ها بدین . به نظر من این کار تاثیر ماندگاری داره و یه یادگاری با هزینه کم برای بچه هاست و باعث خوشحالی اونها میشه.

وقتی بچه ها عکس یادگاری رو به خونه میبردن باعث تعامل با والدین میشه و اثر گذاری که روی خانواده ها داره شاید از تاثیرش روی بچه ها هم بیشتر باشه.


آموزش قرآن به کودکان

وقتی شما اصول و روش یک قاعده تجویدی رو یاد میگیرید کافی نیست و باید  دو کار رو انجام بدید تا بتونید با تسلط اون رو موقع خوندن اجرا کنید( مثل اینکه وقتی شما گواهی نامه میگیرید برای اینکه به راحتی بتونید رانندگی کنید تمرین نیاز دارید)

 یعنی یاید به جایی برسید که وقتی میخونید بدون اینکه بخواهید خیلی فکر کنید ، قواعده رو خیلی عادی و بدون دشواری رعایت کنید ، مثل راننده ای که بدون اینکه زیاد فکر کنه وبه خودش سختی بده ، کلاج میگیره و دنده عوض میکنه و فرمون رو می چرخونه

اول اینکه باید بخشی یا سوره ای از قرآن رو با تلاوت قاریان بزرگ  به صورت مشخص و منظم گوش بدید و دقت کنید که اون قاری چگونه قاعده رو رعایت میکنه .

در مرحله ی دوم باید  تمام تلاشمون رو بکنیم که تا حد امکان شبیه اون قاری قاعده تجویدی رو رعایت کنیم  .

 اینکار مثل هرکار و تمرین دیگه ای صبر و حوصله میخواد. اینطور نیست که  یک بار کار کنیم و کامل مسلط بشیم ، باید یک مدتی منظم تمرین کنیم تا قاعده رو بتونیم مسلط بشیم. به عنوان پیشنهاد ترتیل استاد منشاوی برای یادگیری قواعد تجویدی بسیار مناسب است گرچه اساتید خوب دیگری هم هستند.

نکته آخر هم که خیلی مهم هست اینه که بعد از دو مرحله تمرین بالا،  پیش مربی قرآن قاعده ای  رو که تمرین کردیم  بخونیم تا ایرادات مون رو بگیره.

بعد مدتی تمرین متوجه پیشرفت خودمون خواهیم شد.ان شاءالله.

موفق باشید.

 


آموزش پینت بال

جای شما خالی با چند تا از بچه های مهدی یاوران رفتیم پینت بال. بچه ها خیلی راضی بودن و بهشون خیلی خوش گذشته بود. پینت بال هم فال هست و هم تماشا یعنی هم یه سرگرمی و بازی جذاب هست و هم یک برنامه آموزشی نظامی و تجربیاتی که تو پینت بال به دست میاد رو تو هیچ کلاسی نمیشه آموزش داد و از اون گذشته یه ورزش پر تحرک و تفس گیر هم به شمار میاد.

حس همکاری ، تقسیم وظایف ، برنامه ریزی ، پیشتیبانی کردن از هم تیمی ، جلو رفتن و فدا شدن و اطاعت از تدابیر سر گروه در این بازی تقویت میشه.

بچه ها یاد میگیرن که در عین حال که از سرگروه اطاعت می کنن ( حتی اگر دستور بده که برن جلو و تیر بخورن تا گروه پیروز بشه ) ، اگر سر گروه خودش تیر خورد و از بازی حذف شد با درایت به بازی ادامه بدن و یه سرگروه دیگه تعیین کنن.

البته پینت بال مشکلاتی هم داره و مهم ترینش اینه که هزینه زیادی داره و همه خانواده ها نمی تونن این هزینه رو تقبل کنن پس برای ثبت نام اردوی پینت بال به خانواده هایی بگید که میدونید توانایی مالی متوسطی دارن.

هر چند که پینت بال تجهیزات اولیه رو برای کاهش آسیب دیدگی داره ولی به هر حال ممکنه به خاطر عدم رعایت نکات ایمنی مثلا برداشتن ماسک و کلاه از سر ، آسیب دیدگی ایجاد بشه و به طور کلی برخورد گلوله ها به بدن حتی از روی لباس دردناک هست و باعث کبودی میشه و هر چه فاصله تیراندازی نزدیک تر باشه این درد بیشتر میشه. پس از بچه هایی که قدرت جسمی و فکری بیشتری دارن و سوسول نیستن در اردو استفاده کنید و حتما از والدین بچه ها رضایت نامه بگیرید.

 

التماس دعا

یاعلی


فیلم سینمایی منطقه پرواز ممنوعبچه های مهدی یاوران رو بردیم برای دیدن فیلم سینمایی منطقه پرواز ممنوع ، فیلم جالبی هست و پیام ها مهمی در این فیلم به بچه ها آموزش داده میشه و علاوه بر کودک و نوجوان ، برای بزرگسالان هم دیدنش خالی از لطف نیست.

یکی از بهترین روش های انتقال مفهوم استفاده از ابزار رسانه است که دشمن در این زمینه خیلی عالی فعالیت می کنه و از رسانه برای اهداف شیطانی خودش استفاده می کنه اما کم کم جبهه انقلاب هم داره جای خودش رو در فضای رسانه پیدا میکنه و حرکت های قشنگی در حال انجام شدن هست و به یاری خدا در جنگ رسانه ای هم دشمن رو شکست خواهیم داد.

یکی از مصادیق رسانه،سینما و فیلم های سینمایی هستند که در سال های اخیر شاهد ساخته شدن چند فیلم ارزشی با محنوای مناسب بودیم. از اونجایی که روی کار کودک تمرکز کردیم فیلم منطقه پرواز ممنوع رو به شما پیشنهاد میکنیم.

بردن بچه ها به سینما برای دیدن این فیلم های ارزشی اثرات بسیار مطلوبی داره که بخشی از اون رو شرح میدیم:

اول اینکه اگر فیلم مناسب انتخاب بشه بهتر از چندین جلسه کلاس درس تاثیر گذاری مثبت داره و مفهوم با کمک تصویر خیلی بهتر منتقل و قابل درک میشه

دوم اینکه بردن بچه ها به سینما میتونه یک اردوی کوتاه مدت اما به یاد ماندنی باشه خصوصا اینکه بسیاری از بچه ها برای اولین بار به سینما میان و چه بهتر که با فیلم های ارزشی سینما رو بشناسن

سوم اینکه سینما بردن بچه ها،چندین شبهه که در آینده بچه ها با اون مواجه میشن رو براشون برطرف میکنه از جمله اینکه خواهند شنید که بسیجی ها یا مذهبی ها امل و عقب افتاده هستند و با تکنولوژی و ابزارهای مدرن مخالفن

چهارم اینکه حضور شما در سالن سینما یعنی حمایت از فیلم های ارزشی و انگیزه ایجاد شدن برای فیلم سازان مومن و انقلابی

پنجم اینکه حضور شما و حرکت دسته جمعی در شهر باعث جلب توجه عابرین میشه و این خودش یک تبلیغ میدانی و فیزیکی در سطح شهر هست. حتی خود بچه ها هم متوجه این نگاه های عجیب مردم شده بودن و به هم میگفتن چرا مردم اینجوری نگاه می کنن.

و قص علی هذا.

حتی اگر مجموعه فرهنگی نیستید به راحتی میتونید دست خواهر زاده یا برادر زاده یا خواهر و بردار کوچیک تر خودتون رو بگیرید وبرید سینما و اینطوری شما یک مجموعه کوچک فرهنگی خواهید بود.


هیئت خانگی

اینکه جلسات هیئت مهدی یاوران توی خونه های بچه ها برگزار میشه خوبی هایی داره اما اگر جای ثابتی برای هیئت داشتیم خیلی بهتر بود.

یکی از خوبی های هیئت خانگی اینه که پذیرایی رو صاحب خونه انجام میده ولی اگر جای ثابت داشته باشید هر هفته باید خودتون پذیرایی کنید.

و پذیرایی وما شام نیست و میشه با چایی و شیرینی یا کیک یزدی یا فقط چایی خالی یا کیک و آبمیوه یا شیر داغ یا شیر کاکائو یا هر چیز دیگه ای هم پذیرایی رو انجام داد.

بعد از جلسه ، سی چهل تا بچه یهویی میان تو کوچه و خب مسلما سر و صدا میکنن و همین باعث رنجش همسایه ها میشه اما اگر جای هیئت ثابت باشه شما در آغاز میتونید از همسایه ها پیش پیش عذر خواهی کنید و اجازه بگیرید ، به قول معروف پیشگیری بهتر از درمان است.

و اینکه یک بار درست و حسابی جای باند و اکو و صندلی مداح و . رو مرتب میکنید و دیگه هر بار نیاز به بارکشی و جابجایی اکو و . نیست ، توی همین جابجایی ها اکو آسیب میبینه و خصوصا اینکه ما همین اکوی داغون رو هم با کلی زحمت به دست آوردیم.

وقتی جای ثابت داشته باشید میتونید پشت جایگاه دکور بزنید.

و مهم تر از همه بچه های هیئت اون جای ثابت رو یاد میگیرن و همه بچه ها میان اما وقتی هیئت خونه به خونه است خیلی از بچه ها آدرس رو بلد نیستن و نمی تونن بیان

اطلاع رسانی اینکه هیئت چه زمانی و خونه چه کسی برگزار میشه هم برای خودش داستان پیچیده ای داره ، ما زمان و مکان هیئت رو به والدین بچه ها پیامک میدیم که همونم دردسر زیاد داره و خیلی اوقات پیام ها به مقصد نمی رسه و بعضی بچه ها ناراحت میشن که چرا به ما خبر ندادین یا چند روز بعد پیام به مقصد میرسه و داستان میشه اما وقتی جای ثابت داشت باشین میتونید هیئت هفتگی بگیرید که زمان و مکانش همیشه ثابت هست.


نذری فرهنگی

شکر خدا در ایام محرم مردم خیلی نذری میدن و سال به سال داره به نذری ها اضافه میشه و حتی با وجود گرونی که دولت اصلاح طلب ایجاد کرده هنوز هم مردم با شور و شوق زیاد نذری میدن.

اما چرا همه ی نذری های ما تو محرم و تو عزادای هاست ، چرا تو ولادت ها نذری نمی دیم ؟ چرا تو عید غدیر و نمیه شعبان نذری نمی دیم؟

ما همه عاشقای امام حسینیم و دهه محرم رو سنگ تموم میزاریم اما چرا یادمون میره که ولادت امام حسین هم باید شاد باشیم و براش نذری بدیم (سوم شعبان).

از اون گذشته نذری که فقط غذا دادن نیست.

چقدر خوب میشه اگه مردم علاوه بر نذری های متداول نذری فرهنگی هم بدن.

مثلا یه مبلغی رو نذر کنن برای کارفرهنگی ، مجموعه های فرهنگی مثل مجموعه ما شدیدا به این نذری های فرهنگی احتیاج دارن.

برای نذری فرهنگی میشه کتاب شهید هادی و یا شهید حججی رو خرید و به چند نفر هدیه داد.

میشه برای بچه ها محصولات فرهنگی جایزه خرید ، ما برای کمد جایزه به این نذری های فرهنگی دل بستیم.

میشه پوستر های معنادار چاپ کرد برای پیاده روی اربعین و پخش کرد تا مردم پشت کوله پشتی هاشون نصب کنن.

میشه هدیه های کوچیک خرید برای کودکان عراقی تو راهپیمایی اربعین.

میشه  هزینه اردوی قم و جمکران بچه ها رو تقبل کرد و هزار تا کار دیگه میشه کرد که اثر تربیتی و فرهنگی وتبلیغی داشته باشه.

چقدر خوبه برای نذری دادن ، شادی اهل بیت رو هم فراموش نکنیم. ان شاء الله در آینده تصاویر غرفه های فرهنگی مهدی یاوران تو ایام ولادت اهل بیت رو منتشر می کنیم ، شاید با یه بادکنک یا با یه هدیه کوچیک مسیر زندگی یه بچه از تاریکی به نور عوض بشه.

دیگه بر هیچ کس پوشیده نیست که الان جنگ نرم فرهنگی به اوج خودش رسیده ، حکم آتش به اختیار یک درجه بالا از اعلان حکم جهاد فرهنگیه ، بعنی حکم جهاد فرهنگی خیلی وقت پیش صادر شده و الان در رمبنه فرهنگی باید آتش به اختیار عمل کرد.

خداوند وقتی تو قرآن وقتی میگه در راه خدا جهاد کنید(جاهدوا فی سبیل الله) بعدش میگه با مال و جان جهاد کنید (باموال و انفس) و جالب اینجاست که مال رو مقدم بر جان آورده ، یعنی جهاد با مال مقدم از جهاد با جان هست. الان که دنیا درگیر جنگ فرهنگیه و حکم جهاد فرهنگی هم صادر شده هیچ کس بابد بی تفاوت باشه اگر مرد میدون جهاد هستیم پس بسم الله و اگر فرصت کافی و یا تخصص برای کار فرهنگی نداریم با مال خودمون جهاد کنیم و نذری فرهنگی رو فراموش نکنیم ، در حد توان خودمون چه پنج هزار تومن و چه پنج میلیارد تومن باعث میشه از قطار پر برکت جهاد فرهنگی جا نمونیم ، اگه نمیتونیم تو این قطار یه واگن بخریم ، یه صندلی که میتونیم کرایه کنیم .

رفقا ، جنگیدن بدون مهمات و تجهیزات خیلی سخته. مثلا اگه ما یه ویدئو پرژکتور داشتیم اثر گذاریمون رو بچه ها خیلی بیشتر می شد و برنامه های متنوعی رو میتونستیم انجام بدیم.ابزار های کمک آموزشی به مراتب روند آموزش رو تسهیل میکنه.

عزیزانی که تمایل دارند با هدایای نقدی و غیر نقدی خودشون از مجموعه مهدی یاوران حمایت کنند *لبیک یا مهدی* روبه شماره 09910424049 پیامک کند.


کار فرههنگی کودک

چقدر زیبا گفتن که شکر نعمت ، نعمتت افزون کند. ضرب المثلی که ترجمه آیه ی  لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ (7 ابراهیم) هست.

توی این ایام تا سر حد جنون سرمون شلوغ بود، زندگی شخصی یک طرف و کار فرهنگی هم یه طرف و ورزش و آمادگی برای روزهای سخت هم یه طرف.

چند وقتیه که مثل گراز داریم ورزش می کنیم و قوای جسمی رو تقویت می کنیم چون احتمال میدیم روزهای سختی در پیش رو هست که به بسیجی رزمی کار و ورزیده نیاز هست.

کار فرهنگیمون هم تازه داره گل میکنه و شکوفه هاش دارن به لطف خدا باز میشن و نیاز به رسیگی و صرف وقت بیش از پیش دارن که مبادا پژمرده بشن و به کمال نرسن.

اینقدر که فکر و عمل ما درگیر این بچه ها است که اصلا زندگی شخصیمون رو فراموش کردیم و حتی از بدنه ی اصلی زندگی شخصیمون تیکه های بزرگ بزرگی رو سلاخی کردیم تا باهاش کار فرهنگی رو تغذیه کنیم و به امورات بچه ها برسیم.

شاید کسی که ضعیف النفس باشه بگه این کارا احمقانه است که مفت مجانی برای دیگران طوری کار کنی که خیلی از مردم برای خودشون هم کار نمی کنن.و یا از ضرب المثل احمقانه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه استفاده کنه غافل از اینکه روشنایی خانه های مردم از نور مسجده نه از چراغی که به خونه چسبیده.

نمیخوام بگم ما خیلی قوی هستیم ، نه ، اتفاقا میخوام بگم من هم دیگه خسته شده بودم . از نماز صبح تا آخر شب وقت سر خاروندن نداشتم.

بقیه در ادامه مطلب .

کارها رو طوری تنظیم کردم که میلی متری از پس هم شروع می شدن. اگه تو یکی از برنامه ها پنج دیقه تاخیر ایجاد میشد تا آخر شب برنامه ها به هم ریختن و به همشون با پنج دیقه تاخیر می رسیدم، فک کنید که حتی فرصت گرفتن ناخون گرفتن و حمام رفتن رو هم نداشتم و آخر شب قبل خواب یه دوش با سرعت می گرفتم.

نه دعای ندبه ای ، نه کمیلی ، نه دعای عهدی و نه حتی زیارت عاشورا هم فرصت نمی کردم بخونم.

واقعا خسته شده بودم ، دیگه توان نداشتم ، جسم و ذهنم دیگه قدرت نداشت.

کم کم این حرف های کوچه بازاری و کفر آلود داشت به ذهنم میومد که خدایا مگه من چه گناهی کردم که باید صب تا شب بدو بدو کنم و کارهایی رو که ده نفر هم نمیتونن درست انجام بدن رو انجام بدم

اما خدا دستم رو رها نکرده بود.

یه لحظه یه تلنگر به خودم زدم و با عصبانیت به خودم گفتم: هووووی یارو. خفه شو. اصلا میفهمی چی داری میگی؟؟ بیچاره . خدا خیلی دوستت داشته که افتخار بندگی و خدمت تو راه انقلاب و نوکری امام زمان رو بهت داده . حالا به جای شکر کردن بخاطر این نعمت بزرگ ، ناشکری هم میکنی؟؟

اینجا بود که دوباره بیدار شدم و خدا دستم رو گرفت و نذاشت که ازش فاصله بگیرم.

اینجا بود که گفتم خدایا به اندازه قطره های بارانی که از ابتدای خلقت تا حالا باریده ، شکرت رو بجا میارم که تو رحمان و رحیمی و هوای بنده هاتو داری. به قول خودمون خدایا دمت گرم. شرمنده اگه یادم رفت که برای رضای تو کار کنم

شرمنده اگه کارهام با اخلاص نبوده. شرمنده اگه رضایت خلقت رو و رضایت نفس حقیر خودم رو به رضایت تو ترجیح دادم. روم سیاه. به بزرگی خودت ببخش. به حق صاحب امان که هنه دنیا منتظر ظهورش هستن و این روسیاه سراپا تقصیر ادعا میکنه نوکرشه ، گستاخی ما رو ببخش.

میدونم پر رویی هست که ازت چیزی بخوام ولی تو خیلی بزرگی ، تو رئوفی ، کمکم کن که لحظه لحظه های زندگیم رو به یاد تو باشم و تک تک قدم های زندگیم رو در راه تو بردارم و افتخار سربازی امام زمان رو بیش از پیش بهم عطا کن و دستم رو بزار تو دستای نازنین آقا صاحب امان.

 

بعد از این ماجرای دیری نگذشت که خدا مثل همیشه ثابت کرد که هوای بنده هاشو داره.

اتفاقاتی تو زندگیم افتاد که اصلا انتظارشو نداشتم. هزار برابر اون وقتی که از زندگی شخصیم کم گذاشته بودم رو خدا بهم داد.

یعنی اگه همه ی اون زمانی رو که برای کار فرهنگی و . صرف کردم رو درس میخوندم ، نمی تونستم کارشناسی ارشد ، بهترین گرایش رشته خودم رو تو ی شهر خودمون قبول بشم.

حتی اونقدر نا امید بودم که نتیجه ها رو نرفته بودم نگاه کنم تا اینکه یکی از بستگان اصرار کرد و وقتی نتیجه رو تو سایت سازمان سنجش دیدم باورم نمیشد.

روز بعدش تو رشته رزمی خودمون آزمون فنی و مهارتی بود. با خودم می گفتم اگه نهایت تلاشم رو بکنم شاید بتونم یه درجه بیام بالا.

اما وقتی رفتم توی رینگ ضربه هام یه جور دیگه ای شده بودن و خودم باورم نمی شد که اینطوری دارم ضربه می زنم.

آخر کار وقتی اسمم رو خوندن و رفتم جلو ، دیدم که خدا دوباره ما رو نمک گیر خودش کرده و به جای یک درجه ، سه درجه ارتقا گرفتم.

منی که یه عمر از اسم ورزش فراری بودم  وقتی ورزش رو با این دیدگاه شروع کردم که امام زمان سرباز حرفی نمیخواد. سربازی میخواد که بتونه بره وسط میدون و رجز بخونه و پوزه ی دشمن رو به خاک بماله. هیچ وقت فکرش رو نمی کردم که یه تو یه سالن رزمی به بچه ها تمرین دفاع شخصی بدم.

شاید باورتون نشه ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که تو یه سازمان نظامی برو بیا پیدا کنم چه برسه به اینکه فرمانده بشم .

اما خدا اینطور برام خواست.

حتی خدا تو بخش مادیات هم حواسش بهمون هست و از شرکت خبر رسیده که میخوان بهمون پاداش بدن .

اصلا نفهمیدم چطور شد که توی این راه افتادیم اما میدونیم که این یک ارزن آبرویی که داریم رو خدا بخاطر نوکری که نه ، بخاطر ادعای نوکری امام زمان بهمون داده و هر چیزی که داریم از دعای پدر و مادر ( آخه چندتا هدیه برای خانواده خریده بودم و خیلی خوشحال شدن و دعام کردن) و دعای بچه های مهدی یاوران هست و از شما عزیزی که داری این متن رو میخونی هم میخوام که برامون دعا کنی.

خدایا دمت گرم ، هرکی با تو رفیق بشه ، بهترین رفیق دنیا رو پیدا کرده ، خدایا تو تو رفاقت برامون سنگ تموم گذاشتی.

 

 


بازی بعد از کلاس

اینکه بچه ها رو جمع کنیم و فقط بهشون قرآن یاد بدیم یا براشون قصه آموزنده تعریف کنیم با روحیه ی پر نشاط و پر جنب و جوش بچه ها سازگار نیست.

بچه ها به بازی هم احتیاج دارن همون طور که بزرگتر ها به تفریح و استراحت نیاز دارن.

وقتی که آخر کلاس فرصت کافی وجود داشته باشه میز پینگ پنک رو برپا می کنیم و بچه ها کمی بازی می کنن.

این میز رو خودمون با هزینه حداقلی درست کردیم و پایه میز رو من خودم جوش دادم .

پایه ها متحرک هست و آخر بازی میز رو جمع می کنیم و میزاریم کنار.

 

یه روز آهن خریدیم و آوردیم تو حیاط مسجد ، لباس کار پوشیدیم و پایه میز رو جوش دادیم.

بچه ها هم دور ما بودن و کمک می کردن ، یکی از بچه ها با تعجب می گفت : آقا شما جوشکاری هم بلدی؟؟

(بسیجی باید همه فن حریف باشه و همه کاری بلد باشه)

ضد زنگ زدنش رو هم سپردیم به بچه ها ، و فرداش خودمون رنگش کردیم.

میزش هم که دو تیکه چوب آبی هست که دورش یه نوار باریک چوپ کار شده و pvc سفید خورده دورتا دورش.

 

بعضی بچه ها با همین میز ، پینگ پنگ رو یاد گرفتن و یه جواریی یه کلاس ورزش آموزش تنیس روی میز هم داشتیم چراکه باید قوانین و نحوه بازی کردن رو به بچه ها آموزش میدادیم تا بازی ها قانون مند و منظم بشه ، تا آخر عمر این براشون خاطره میشه که تو حسینیه پینگ پنگ بازی می کردن.

 

البته بازی سر و صدا هم داره که تا حد ممکن باید کنترل بشه که اطرافیان اذیت نشن ، ما با حاج اقا که خونش بالای مسجد هست داستان داریم و به خون ما تشنه است و بهدهیچ عنوان تو کار فرهنگی کمک ما نمیکنه بلکه به هر بهانه بچه گانه ای جلوی پای ما سنگ اندازی هم میکنه.

حوزه سکولار خیلی خطرناکه .

پس تا جایی که میشه باید سر و صدا رو کاهش داد تا بهونه دست بهونه گیر ها نداده باشیم و به هیچ عنوان بازی رو حذف نکنید چون شیرینی زندگی بچه ها در بازی کردن هست پس شیرینی زندگی بچه ها رو ازشون نگیریم خصوصا  با زندگی های آپارتمانی امروز دنیای بچه ها داره نابود میشه ، حد اقل این چند دقیقه جنب و جوش توی حسینیه رو ازشون سلب نکنیم.

 

یاعلی

التماس دعا


بچه های مهدی یاوران

بعد از شهادت سردار سلیماین خیلی ناراحت بودیم. وقتی رفتم سر کلاس بچه ها رو که دیدم اشک تو چشام جمع شد. بغض گلوم رو گرفته بود. نتونستم سر کلاس صحبت کنم و بغضم ترکید ، بچه ها هم بغضشون ترکید و با هم گریه کردیم.

برای سردار ایستگاه صلواتی زدیم و چایی می دادیم ، همه مردم ازمون عکس سردرا میخواستن ، نزدیک دو هزار تا عکس سردرا رو ازمون گرفتن و در جواب افرادی که عکس سردار میخواستن باید می گفتیم شرمنده تموم شده.

کلیشه هم درست کرده بودیم و میزدیم رو ماشین ها که خیلی متقاضی داشت.

یه نفر از اینایی که ضایعات جمع میکنه اومد و با کلی اصرار عکس سردار که برا خودم کنار گذاشته بودم رو گرفت، گفت میخام بزنم تو خونمون،

عکسایی که به اطراف چادر هم زده بودیم مردم کندن و بردن.

تاحالا تو هیچ ایستگاه صلواتی اینقدر مردم باهامون همراه نبودن

اما اصل ماجرا اینجاست که چند روز بعد بهمون خبر دادن که عکس بچه های مهدی یاوران رو تو کانال مقام معظم رهبری گذاشتن که برا سردار ایستگاه صلواتی زده بودن.

بله حقیقت داشت ، عکس بچه ها رو تو کانال نوجوان ای گذاشته بودن ، با دیدنش خیلی خوشحال شدیم.

بچه های که مسئول روابط عمومی مهدی یاوران هستن کارشون رو خوب انجام دادن و ازشون تشکر می کنیم.


زود قضاوت نکنیم

سالن که تموم شد بچه هایی که کوچیک بودن رو سوار ماشین خودم کردم و برون در خونه هاشون یکی پیاده کردم و منتظر بودم تا زنگ خونه رو بزنن و در باز کنن و برن داخل تا خیالم راحت بشه و بعد می رفتیم در خونه ی نفر بعدی.

این رسم هر هفته بود و همیشه این کار رو می کردم اما اینبار وقتی بچه ها رو می رسوندم متوجه شدم کسی خونه امیر حسین نیست ازش سوال کردم. گفت همه رفتن روستا عروسی.

گفتم پس چرا تو نرفتی ، گفت میخواستم با شما بیام بخاطر همین نرفتم عروسی ، من مونده بودم که الان باید چکار کنم ، نمیشد که بچه ده ساله رو اون وقت شب ول کنم تو خیابون و برم.

زنگ زدم به بابای امیر حسین ، تو شلوغ پلوغی عروسی صداش رو به زور میشد شنید ، گفت ما دهات هستیم و عروسی هنوز تموم نشده.

بهش گفتم پس من امیر حسین رو می برم خونه خودمون و شما بعد از عروسی بیایید در خونه ی ما دنبالش.

 

رفتیم خونه ما و ماشین رو بردیم تو حیاط که یهو یکی از آشناها اومد در خونه ، شیشه عقب ماشینش رو شکسته بودن ، گفت شب ماشینم اینجا باشه تو پارکینگ شما تا جاش امن باشه ، ماشین رو به زور تو حیاط جا دادیم و رفت.

امیر حسین رو هم میشناخت. با خودم گفتم شاید تو دلش مشکوک بشه که چرا این وقت شب این بچه رو آورده خونشون . حق هم داشت که مشکوک بشه ، این بار چندمی بود که در شرایط قرار می گرفتم که تهمت بر انگیز بود.

حالا من و امیر حسین مونده بودیم تو حیاط ، خودم هم دوست نداشتم ببرمش تو خونه ، چون دیر وقت بود و هم خانواده خواب بودن ، و هم اینکه زمینه برای حرف و حدیث آماده تر میشد.

دو تا صندلی آوردم و تو حیاط نشستیم. یه پذیرایی ساده هم براش آوردم. باهم کمی تعریف کردیم . یک ساعتی که کذشت زنگ زدم به پدرش ، هنوز داخل روستا بودن و روستاشون تا اینجا یک بیش از یک ساعت راه بود.

شاید باورتون نشه ولی نصف شب دستکش بوکس پوشیده بودم و تو حیاط تمرین می کردم و امیر حسین هم نگاه می کرد چون هیچ راه حل دیگه ای برای گذروندن وقت به ذهنم نرسید.

هر از گاهی به پدرش زنگ می زدم تا بلکه زودتر بیان. تا حدود ساعت سه نصفه شب امیر حسبن خونه ما بود و ساعت سه پدر و مادرش اومدن دنبالش ، کلی تشکر کردن و معذرت خواهی کردنو من هم یه نفس راحت کشیدم و رفتم خونه.

البته قبلا هم تو اردوی قم و جمکران و تو یکی از برنامه های سالن فوتسال در شرایط مشابه این قرارا گرفته بودم

واقعا نباید زود قضاوت کرد ، تهمت زدن خیلی راحته و گرنه به هر کس که بچه ده ساله رو نصف شب تو خونه مربی قرآنش ببینه هزار جور فکر و خیال ناجور میکنه.

 خصوصا با این قضایایی که در مورد سعید طوسی مطرح کردن و ذهن مردم رو آلوده کردن حتی خود من اگه هر کس دیگه ای رو تو این شرایط می دیدیم ممکن بود دربارش فکر ناجور بکنم.

 

برای عاقبت به خیری ما و بچه ها دعا کنید.

التماس دعا

 


هیئت کودکان

هیئتی که با حضور بچه ها برگزار میشه یه صفای خاصی داره ، ما آدم بزرگا هیئت رفتن هامون بوی اخلاص نمیده و هزار جور ریا داخلش پیدا میشه اما این بچه ها وقتی میان هیئت با اخلاص تمام میان و اصلا نمیدونن ریا یعنی چی.

شاید نتونن مثل هیئت های معروف مرتب سبنه بزنن ، شاید نتونن هماهنگ با هم واحد بزنن ، شاید نتونن وسط روضه نقش بازی کنن و تو سر کله خودشون بزنن و هوار بکشن.

اما همین یه قطره اشکی که از گوشه چشمشون سرازیر میشه بیشتر از هزار لیتر از اشکای ما ارزش داره.

اصلا همین که پای روضه با هم حرف نزنن و خندشون نگیره خیلی حرفه ، از بچه ده ساله نباید رفتار یه پیرمرد هشتاد ساله رو انتظار داشت هرچند که بعضیاشون از بعضی پیر مردها درک و ادبشون بیشتره.

خیلی از آدم بزدگا به خاطر شام میرن هیئت اما ما چون خرجمون زیاد میشه فقط به یه چایی و کیک یزدی یا یه چیزی تو همین حد کفایت می کنیم که اونم خونه هر کسی که بریم خودش زحمتش رو میکشه.

برکت و حس خوبی که توی لبیک یا حسین گفتن بچه ها هست توی هیچ هیئت معروفی پیدا نمیشه.

بی ریاترین هیئت دنیا

آخر جلسه وقتی دعا می کنی ، الهی آمین گفتن های بچه ها خیلی دلنشینه. من همیشه آویزون این بچه ها هستم که برام دعا کنن و به دعاشون شدیدا محتاجم و از شما هم که الان این مطلب رو میخونید تقاضا میکنم که همیم الان تا یادتون نرفته برامون دعا کنید و یه صلوات بفرستید و به روح شهید هادی ذوالفقاری هدیه کنید.

 

 


قبض کمک به مجموعه

مجموعه های خودجوش ، مثل مهدی یاوران ، نه تنها به هیچ ارگان خاصی وابسته نیستند بلکه هزار جور سنگ هم جلو پاشون میندازن ، این مجموعه هاهمیشه برای فعالیت هاشون به کمک های مردمی نیاز دارن. و چه زیاب میشه اگر مردم نذری فرهنگی هم بدن.

 

ما برای مهدی یاوران یک سری قبض طراحی کردیم تا شاید بتونیم کمک های مردمی جمع کنیم.

این قبض ها ، ته چک هم دارن که حتما باید توسط کسی که پول رو دریافت میکنه تکمیل بشه تا شفافیت مالی وجود داشته باشه.

 البته این قبض ها برای دریافت کمک های نقدی حضوری قابل استفاده هست.

 

خیران عزیزی که تمایل دارن به مجموعه مهدی یاوران کمک کنن ، *لبیک یا مهدی* رو به شماره 09910424049 پیامک کنن.

 

التماس دعا


هیئت کودکان

هیئتی که با حضور بچه ها برگزار میشه یه صفای خاصی داره ، ما آدم بزرگا هیئت رفتن هامون بوی اخلاص نمیده و هزار جور ریا داخلش پیدا میشه اما این بچه ها وقتی میان هیئت با اخلاص تمام میان و اصلا نمیدونن ریا یعنی چی.

شاید نتونن مثل هیئت های معروف مرتب سبنه بزنن ، شاید نتونن هماهنگ با هم واحد بزنن ، شاید نتونن وسط روضه نقش بازی کنن و تو سر کله خودشون بزنن و هوار بکشن.

اما همین یه قطره اشکی که از گوشه چشمشون سرازیر میشه بیشتر از هزار لیتر از اشکای ما ارزش داره.

اصلا همین که پای روضه با هم حرف نزنن و خندشون نگیره خیلی حرفه ، از بچه ده ساله نباید رفتار یه پیرمرد هشتاد ساله رو انتظار داشت هرچند که بعضیاشون از بعضی پیر مردها درک و ادبشون بیشتره.

خیلی از آدم بزدگا به خاطر شام میرن هیئت اما ما چون خرجمون زیاد میشه فقط به یه چایی و کیک یزدی یا یه چیزی تو همین حد کفایت می کنیم که اونم خونه هر کسی که بریم خودش زحمتش رو میکشه.

برکت و حس خوبی که توی لبیک یا حسین گفتن بچه ها هست توی هیچ هیئت معروفی پیدا نمیشه.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


زود قضاوت نکنیم

سالن که تموم شد بچه هایی که کوچیک بودن رو سوار ماشین خودم کردم و برون در خونه هاشون یکی پیاده کردم و منتظر بودم تا زنگ خونه رو بزنن و در باز کنن و برن داخل تا خیالم راحت بشه و بعد می رفتیم در خونه ی نفر بعدی.

این رسم هر هفته بود و همیشه این کار رو می کردم اما اینبار وقتی بچه ها رو می رسوندم متوجه شدم کسی خونه امیر حسین نیست ازش سوال کردم. گفت همه رفتن روستا عروسی.

گفتم پس چرا تو نرفتی ، گفت میخواستم با شما بیام بخاطر همین نرفتم عروسی ، من مونده بودم که الان باید چکار کنم ، نمیشد که بچه ده ساله رو اون وقت شب ول کنم تو خیابون و برم.

زنگ زدم به بابای امیر حسین ، تو شلوغ پلوغی عروسی صداش رو به زور میشد شنید ، گفت ما دهات هستیم و عروسی هنوز تموم نشده.

بهش گفتم پس من امیر حسین رو می برم خونه خودمون و شما بعد از عروسی بیایید در خونه ی ما دنبالش.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


بازی بعد از کلاس

اینکه بچه ها رو جمع کنیم و فقط بهشون قرآن یاد بدیم یا براشون قصه آموزنده تعریف کنیم با روحیه ی پر نشاط و پر جنب و جوش بچه ها سازگار نیست.

بچه ها به بازی هم احتیاج دارن همون طور که بزرگتر ها به تفریح و استراحت نیاز دارن.

وقتی که آخر کلاس فرصت کافی وجود داشته باشه میز پینگ پنک رو برپا می کنیم و بچه ها کمی بازی می کنن.

این میز رو خودمون با هزینه حداقلی درست کردیم و پایه میز رو من خودم جوش دادم .

پایه ها متحرک هست و آخر بازی میز رو جمع می کنیم و میزاریم کنار.

 

یه روز آهن خریدیم و آوردیم تو حیاط مسجد ، لباس کار پوشیدیم و پایه میز رو جوش دادیم.

بچه ها هم دور ما بودن و کمک می کردن ، یکی از بچه ها با تعجب می گفت : آقا شما جوشکاری هم بلدی؟؟

(بسیجی باید همه فن حریف باشه و همه کاری بلد باشه)

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


کار فرههنگی کودک

چقدر زیبا گفتن که شکر نعمت ، نعمتت افزون کند. ضرب المثلی که ترجمه آیه ی  لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ (7 ابراهیم) هست.

توی این ایام تا سر حد جنون سرمون شلوغ بود، زندگی شخصی یک طرف و کار فرهنگی هم یه طرف و ورزش و آمادگی برای روزهای سخت هم یه طرف.

چند وقتیه که مثل گراز داریم ورزش می کنیم و قوای جسمی رو تقویت می کنیم چون احتمال میدیم روزهای سختی در پیش رو هست که به بسیجی رزمی کار و ورزیده نیاز هست.

کار فرهنگیمون هم تازه داره گل میکنه و شکوفه هاش دارن به لطف خدا باز میشن و نیاز به رسیگی و صرف وقت بیش از پیش دارن که مبادا پژمرده بشن و به کمال نرسن.

اینقدر که فکر و عمل ما درگیر این بچه ها است که اصلا زندگی شخصیمون رو فراموش کردیم و حتی از بدنه ی اصلی زندگی شخصیمون تیکه های بزرگ بزرگی رو سلاخی کردیم تا باهاش کار فرهنگی رو تغذیه کنیم و به امورات بچه ها برسیم.

شاید کسی که ضعیف النفس باشه بگه این کارا احمقانه است که مفت مجانی برای دیگران طوری کار کنی که خیلی از مردم برای خودشون هم کار نمی کنن.و یا از ضرب المثل احمقانه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه استفاده کنه غافل از اینکه روشنایی خانه های مردم از نور مسجده نه از چراغی که به خونه چسبیده.

نمیخوام بگم ما خیلی قوی هستیم ، نه ، اتفاقا میخوام بگم من هم دیگه خسته شده بودم . از نماز صبح تا آخر شب وقت سر خاروندن نداشتم.

بقیه در ادامه مطلب .

ادامه مطلب


کلاسی که وجود اون برای همه آدم ها ، از بچه تا جوون و پیر لازم و ضروریه ، کلاس اخلاق هست.

انسان تو هر سنی و تو هر شغلی که هست به کلاس اخلاق و پند های عارفانه نیاز داره و فطرت انسان طالب معارف الهی و اخلاق حسنه است.

اما بچه ها چون صفحه ی دلشون پاک و به دور از سیاهی و آلودگی هست ، پند های اخلاقی رو با گوش دل میشنون و در زندگی آینده به این اخلاقیات جامه عمل می پوشونن.

پذیرفتن و عمل کردن به نکات اخلاقی برای بچه ها خیلی آسون تره چون آلوده به غرور و تکبر نشدن و اگر این کلاس های اخلاق با محتوای مناسب و به صورت مداوم برگزار بشه در رفتار بچه ها بسیار موثر هست چه در رفتار های فردی و چه در برخورد های اجتماعی.

و بارها از خانواده ها شنیدیدم که بچه ها چقدر رفتارشون در خونه و با پدر مادر تغییر کرده خصوصا که ما تاکید ویژه ای بر احترام به والدین داریم تا جایی که بچه ها میرن دست پدر و مادرشون رو میبوسن و همین یک حرکت میتونه سعادت دنیا و آخرتشون رو تضمین کنه.

 

التماس دعا

یا علی

 

 


زود قضاوتن کنیم

مثل همیشه قرار بود شب بچه ها بیان سر کوچه مسجد تا از اونجا با هم بریم سالن ، اما جایی کار داشتم و چند دقیقه دیرتر می رسیدم ، با یکی از مربی ها هماهنگ کردیم و قرار شد ماشین بگیرن و برن سالن ، کارم که تموم شد با ده دقیقه تاخیر رسیدم سر کوچه مسجد ، بچه ها رفته بودن ، داشتم ماشین رو سر و ته می کردم که برم سالن پیش بچه ها ، که امیر با دوچرخه اومد.

نمی دونستم چکار کنم ، اون وقت شب نمیشد که  بگم خودش با دوچرخه بیاد و من با ماشین برم.

دسته کلیدم رو بهش دادم و گفتم دوچرخه رو بزار تو حسینیه و بیا سوار شو تا با هم بریم سالن.

داشت کلید ها رو قفل حسینیه امتحان می کرد که حاج آقای مسجد اومد ، حاج آقا به شدت از من متنفر هست و از این حوزوی های سکولار و خر مقدسه که دشمن کار فرهنیگه.

 حاج آقا خونش طبقه بالای حسینیه است ، چیزی نگفت و رفت خونه ، در رو تازه بسته بوده که همسایه زیر زمین حسینیه اومد بیرون یه سلامی دادیم و موتورش رو سوار شد و رفت همین همسایه چند بار به کنایه بهم گفته بود سعید طوسی .

امیر هم برگشت و گفت در باز نمیشه ، نگاه کردم دیدم کلید حسینیه تو دسته کلید نبوده اصلا.

یهو یاد خونه یکی از بچه ها افتادم که نزدیک بود گفتم بیا بریم دوچرخه رو بزار اونجا. داشتیم می رفتیم که خودشم اومد و دوچرخه امیر رضا رو گذاشتیم خونشون و سه تایی سوار ماشین شدیم و به طرف سالن حرکت کردیم.

تو ماشین به بچه ها گفتم نکنه برامون حرف دربیارن ، شاید بگن این وقت شب دونفری تو حسینیه چکار می کردن؟ خصوصا که مغز مردم رو با داستان سعید طوسی شستشو دادن.

زنگ زدم و به حاج سعید داستان رو گفتم و م گرفتم . اونم گفت بد موقعیتی بوده و کاریش نمیشه کرد ، تنها راه حلی که به ذهنم رسید شفاف سازی بود از طریق کانال سروش مجموعه مهدی یاوران .

 امیر هم پسر خیلی عاقلی هست و چند بار ازم درباره طوسی سوال کرده بود و من پیچونده بودمش اما با این اتفاقی که افتاد دیگه خودش عمق ماجرا رو درک کرد و دید که چقدر راحت میشه در معرض تهمت قرار گرفت. تقریبا همه ی شواهد علیه ما بود و صحنه کاملا مشکوک بود. شما فرض کنید با این حمله رسانه ای بر علیه سعید طوسی و کلاس قرآن ، اون وقت شب جلوی در حسینیه ، مربی قرآن رو با یه بچه ، جلو در ببینید که دارن کلید رو از قفل در خارج می کنن. انصافا بد جور در معرض تهمت بودیم .

اما شکر خدا حرف و حدیثی پیش نیومد و فکر کنم اون شفاف سازی ، جواب داد و از ساخته شدن شایعه و تهمت جلوگیری کرد.

 


کلاس مهدویت برای کودکان

وقتی حرف از مهدویت میشه برخی فکر می کنن که باید حرفای عجیب و غریب و مرموز بزنن اونم برا آدم بزرگا و پا منبری های پا به سن گذاشته اما اصلا اینطور نیست ، مهدویت رو باید به زبان ساده و با مثال و قصه و داستان برای بچه ها توضیح داد.

اونی که پا به سن گذاشته دیگه انرژی برای کار جهادی و مهدوی نداره اما این بچه ها هستن که آینده ی انقلاب در دست اون هاست و باید با عزم راسخ زمینه ی ظهور رو فراهم کنن.

اینکه امام ای فرمودند اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید ، خب اسرائیل که با باد هوا نابود نمیشه ، همین من و شما و همین بچه ها باید دست به دست هم بدیم و نابودش کنیم.

نسل آینده اگر با آموزه های مهدوی و آخرامانی تربیت بشه ، دنیا رو متحول میکنه، اصلا به همین خاطر اسم مجموعه ما مهدی یاوران هست و همیشه به بچه ها تاکید میکنیم که ما باید یاور امام زمان باشیم.

پس از مهدویت غافل نشیم و درگیر روزمرگی نشیم و تمرین کنیم که هر کاری می کنیم  و هر قدمی که بر میداریم و هر حرفی که میزنیم برای رضای خدا و تعجیل در ظهور آقا باشه اگه لحظه لحظه های زندگیمون رو یاد امام زمان باشیم نه تنها زندگی خودمون بلکه زندگی مردم دنیا متحول میشه و چه سعادتیه که این تحول در دوران عمر ما باشه و ما هم تو این دگرگونی مهدوی نقشی داشته باشیم ، پس خوشا به سعادت اونیکه که نقش پر رنگ تری داره و به کسی نقش پررنگ میسپارن که نقشه ی زندگیش رو مهدوی کشیده باشه

التماس دعا

یا علی

 

 


 

سلام
دیگه همتون خبر دارید که بیماری کرونا بین مردم کشورمون شیوع پیدا کرده و تعداد زیادی از مردم مبتلا شدن،طبق گفته مقام معظم رهبری ما هم باید به این نکات بهداشتی گوش کنیم و آنها را رعایت کنیم و هم باید از خداوند بزرگ و ائمه درخواست کنیم که انشاالله این بیماری هرچه زودتر از کشور ما دور بشه و از بین بره 

بقیه در 

ادامه مطلب

ادامه مطلب


نماهنگ مهدی یاوران در ایام کرونا

برای دیدن نماهنگ ویژه و تصاویر فعالیت های مجموعه مهدی یاوران بر روی عبارت بالا کلیک کنید.

به نام خدا

این چند روزه که مردم درگیر بیماری کرونا هستند، رفقای مهدی یاور هنوز فعالند و سعی میکنند دوشا دوش دیگر گروه های جهادی و مدافعان سلامت تا جایی که میتوانند کار جهادی کنند.

داخل این چند روزه فعالیت های زیادی انجام دادیم که چندتاش را براتون نام میبرم: 

۱-طراحی و ساخت پیک مهدی یاوران برای کودکان تا در ایام تعطیلی از وقت خود به درستی استفاده کنند.

۲-توزیع کتاب بین بچه ها برای ترویج کتاب خوانی و استفاده درست از وقت تعطیلی و افزایش علم و سطح فکری بچه ها

۳-برگزاری ایستگاه سلامت صلواتی در روز ولادت امیر المومنین(ع) و پخش لوازم بهداشتی بین مردم

۴-تهیه مواد ضد عفونی و پخش بین مردم

۵-ضد عفونی محل، مغازه ها و مساجد و مکان های شلوغ توسط مهدی یاور ها

۶-حضور در هلال احمر و کمک برای بسته بندی مواد ضد عفونی و پرکردن بطری های محلول ضد عفونی

۷-تهیه بسته های حمایتی و پخش بین مردم کم درآمد

۸-.

مهدی یاور ها هیچ وقت از جهاد خسته نمیشوند و راه شهدا را ادامه میدهند.

به امید ظهور حضرت حجت(عج) 

 


به نام خدا

این چند روزه که مردم درگیر بیماری کرونا هستند، رفقای مهدی یاور هنوز فعالند و سعی میکنند دوشا دوش دیگر گروه های جهادی و مدافعان سلامت تا جایی که میتوانند کار جهادی کنند.

داخل این چند روزه فعالیت های زیادی انجام دادیم که چندتاش را براتون نام میبرم: 

۱-طراحی و ساخت پیک مهدی یاوران برای کودکان تا در ایام تعطیلی از وقت خود به درستی استفاده کنند.

۲-توزیع کتاب بین بچه ها برای ترویج کتاب خوانی و استفاده درست از وقت تعطیلی و افزایش علم و سطح فکری بچه ها

۳-برگزاری ایستگاه سلامت صلواتی در روز ولادت امیر المومنین(ع) و پخش لوازم بهداشتی بین مردم

۴-تهیه مواد ضد عفونی و پخش بین مردم

۵-ضد عفونی محل، مغازه ها و مساجد و مکان های شلوغ توسط مهدی یاور ها

۶-حضور در هلال احمر و کمک برای بسته بندی مواد ضد عفونی و پرکردن بطری های محلول ضد عفونی

۷-تهیه بسته های حمایتی و پخش بین مردم کم درآمد

۸-.

مهدی یاور ها هیچ وقت از جهاد خسته نمیشوند و راه شهدا را ادامه میدهند.

به امید ظهور حضرت حجت(عج) 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها